محبت را گدایی نکن بلکه محبت را در آغوش بگیر
چون محبت بعضی آدمها در زمان بزرگی و عظمت تو ابراز میشود. البته باید گفت متاسفانه . زیرا این محبت . شرطی است . ای کاش روزی برسد که درک کنیم محبت کردن قید و شرط نمیخواهد زیرا این گونه محبتی ارزش چندانی ندارد
میخواهی به کسی محبت کنی بی قید و شرط این کار را بکن
محمد عارف بشارت بیستم تیرماه 1401

نگران این نباش که دوستانی نداری. نگران این باش اگر تصمیمات نادرستی را بگیری دیگر خودت را دوست نخواهی داشت

نوشته:آقای محمد عارف بشارت

مطالعه کتابهای انگیزشی

شنونده خاموش

نام نویسنده
محمدعارف بشارت

من محمد عارف بشارت هستم  دانشجوی 21 ساله که به کتاب های انگیزشی و روانشناسی موفقیت به شدت علاقه دارم (البته رشته اصلی من اقتصاد است) قصد  دارم تجربیاتم را در این کتاب در اختیار مردم عزیز کشورم قرار  دهم حتماً می پرسید چه تجربه ای سالها دراین فکر بودم که یک روز خوب باید بیاد باید یک روز حوصله داشته باشم تا بتونم کاری را انجام بدم به نوعی منتظر یک معجزه بودم بعدها متوجه شدم ساختن یک روز خوب و داشتن یک حال خوب به خودم بستگی دارد حتی از پدربزرگم شنیدم که به من می گفتن به خودت تلقین بد نکن بعد از مدتی  متوجه شدم که منظور شان سخنان منفی است مواردی مانند من نمی توانم این کار را انجام بدم من حالم مساعد نیست یا من حوصله ندارم و در این کتاب تأثیر این جملات درزندگی را بیان خواهم کرد.

همه ما24 ساعت روز را در اختیار داریم از 8 ساعت خواب که بگذریم 16 ساعت زمان تا پایان روز باقی است در طی این 16 ساعت با آدمهای زیادی سرکار داریم همکار، همسایه، دوست، پدر و مادر و همسر و کاسب محل و همچنین در این 16ساعت افکار زیادی به ذهنمان خطور می کند مثبت منفی.حال سؤال اینجاست چرا فردی در این 16 ساعت شاد است و می خندد و دیگری ناراحت است و گله و شکایت می کند و حتی گریه می کند (در این 16 ساعت جملات و کلمات زیادی بر زبان می آوریم مثبت منفی) این افکار و جملات و کلمات می توانند سرنوشت ما را رقم بزنند اگر می خواهید بدانید چگونه این کتاب را تا پایان بخوانید.

محمدعارف بشارت/ یزد/ شهریورماه 1399

فصل اول: کارکرد مغز انسان

شاید باور نکنید قدرتمندترین ابزاری که شما در زندگیتان در اختیار دارید  ذهن شماست درسته ذهن شما: ذهن شماهمقادراست شما را به موفقیت بزرگ و جایگاه والا برساند و هم قادر است شما را شکست بدهد و در سطح پایین زندگی نگه دارد. افکاری که در ذهن  ما قرار می گیرند  ما را به انجام اقداماتی وا می دارند و حتی به بیان جملاتی منفی ومثبت و همین اقدامات و جملات می توانند سرنوشت ما را رقم بزنند. به همین دلیل است که نام این کتاب شنونده خاموش گذاشتم.

عملکرد ذهن

ذهن انسان ها به دو بخش تقسیم شده است

1- خودآگاه  2- ناخودآگاه 

1- خودآگاه آن بخش از مغز انسان که هنگام یادگیری مطلبی از آن استفاده می کنیم و قدرت استدلال و تحلیل دارد که آیا این مطلب را یاد بگیریم یا نه؟ این مطلب آسان است یا سخت و جالب است که بدانید فقط 5 الی 10 درصد از فعالیت مغز را برعهده دارد و پوشش می دهد.

ناخودآگاه: بخش ناخودآگاه مغز 90 الی 95 درصد از فعالیت و عملکرد مغز را تشکیل می دهد و این قسمت از مغز باور ما را در زندگی شکل می دهد اما قدرت تحلیل و تشخیص ندارد و همه چیز را قبول می کند چه افکار و جملات مثبت و چه افکار و جملات منفی

– ضمیر ناخودآگاه چگونه کار می کند.

زمانی که ما عملی را  به طور مداوم انجام می دهیم به عادت تبدیل می شود مثل راه رفتن در زمان کودکی  بارها این کار را تکرار کردیم تابه صورت یک عادت درآمد همانطور که برخی از کارها می توانند به یک عادت تبدیل شوند افکار هم می توانند به یک عادت تبدیل شوند. افکار منفی یا افکار مثبت نکته مهم اینجاست که افکاری که به یک عادت تبدیل میشوند در بخش ناخودآگاه مغز ما قرار  میگیرنداجازه بدهید تجربه ای در این زمینه مطرح کنم.

رمانی که ترم ششم دانشگاه بودم درس آسانی را در این ترم داشتیم که من خیلی به این درس علاقه داشتم و مدام با خودم فکر می کردم من در امتحان پایان ترم این درس را 20 خواهم گرفت و برای 20 شدن تلاش می کردم تا بالاخره پایانترم این درس را 20 شدم (البته از استادم هم تشکر می کنم) تجربه ای دیگر: زمانی که ویروس کرونا وارد دنیا شدن بود یکی از نزدیکان من مدام ترس از مبتلا شدن به کرونا را داشت و مدام به این فکر می کرد که ممکن است به کرونا مبتلا شود چنین اتفاقی هم برایش افتاد و مدتی به کرونا مبتلا شد. ضمیر ناخودآگاه تمام افکار مثبت یا منفی را می پذیرد و آن ها را در واقعیت نمایان می سازد وقتی مدام به  قضیه ای بد و منفی فکر می کنید ضمیر ناخودآگاه چون قوه تحلیل وتشخیص ندارد ان را می پذیرد حتی کلمات و جملات و البته تلقینات در ضمیر ناخودآگاه ها اثر گذارند که در فصل بعد به این موضوع اشاره خواهیم کرد.

این عملکرد ضمیر ناخودآگاه مشابه قانون جذب است (شما به فرآیند فکر می کنید آن را  جذب می کنید) در پایان این فصل به این نکته اشاره می کنم که افکار ما به قابلیت این را دارند که به واقعیت تبدیل شوند پس مواظب افکار خود باشیم.

فصل دوم

تلقین و تأثیرات آن بر زندگی انسان ها

در فصل پیش به این نکته اشاره کردم که قدرت ضمیر آگاه بسیار کمتراز ضمیر ناخودآگاه است. مثلاً اگر شما راجع به یک موضوع منفی یا حرف منفی یکبار فکر کنید ضمیر خودآگاه شما با 5% نیرویی که در اختیار دارد آن حرف یا موضوع را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهداما اگر مدام به قضیه منفی فکر کنید ضمیر خودآگاه توانایی پذیرش آن را ندارد و مسئولیت پذیرش این قضیه را به ضمیر ناخودآگاه می سپارد حال در این فصل  قصد دارم در مورد نفوذ کلام در ضمیر ناخودآگاه و تأثیرات آن در زندگی انسان ها صحبت کنم.

تلقین: تکرار یک کلمه یا یک جمله (چه مثبت و چه منفی) تلقین نام دارد. تلقین تأثیر شگرفی بر ضمیر ناخودآگاه دارد. به  جملات زیر توجه کنید من نمی توانم در کنکور قبول شوم، من نمیتوانم به دانشگاه بروم. من از این آدم نفرت دارم من اگر این آدم را یکبار دیگر ببینم می کشم یا من نمی توانم این درس را یاد بگیرم این درس خیلی سخت است یا نکنه من در تست خوانندگی قبول نشوم حالا به این جملات توجه کنید:

من امروز درآمد عالی ای را بدست می آورم من در محل کارم به خوبی وظایفم را انجام می دهم من امروز کتاب شنونده خاموش را به پایان می رسانم.

تمام این جملات تلقینات مثبت و منفی هستند که زمانی که آن ها را به کار ببریم و تکرار کنیم در ضمیر ناخودآگاه ما نفوذ کرده و  به باورما تبدیل می شود. حتی زمانی که با کینه و نفرت در مورد شخصی صحبت می کنیم ضمیر ناخودآگاه ما آن را می پذیرد. اجازه بدهید تجربیاتم را در این زمینه برایتان مطرح کنم.

آن زمان که یک نوجوان 18 ساله بودم فکر می کردم باید حوصله داشته باشم یا حتماً باید یک روز بیاد که من حالم خوب باشه تا بتوانم درس بخونم یا کار دیگری انجام بدهم مدام این جملات در زبانم می چرخید من حالم خوب نیست من حوصله ندارم من حوصله ندارم یا تقصیر پدر و مادرم است هست که … خلاصه که همیشه این جملات در زبانم می چرخید یا یک روز دیگر من به خودم می گفتم من امروز باید دیگه اتاقم را مرتب کنم یا امروز میخوام اتاقم را مرتب کنم همینطور هم شد من همان روز اتاقم را خوب مرتب می کردم یا زمانی که ترم 6 دانشگاه بودم همانطور که گفتم یک درس رو که بهش بسیار علاقه داشتم 20 شدم و به خاطر این بود مدام به خودم می گفتم من این درس آسان را 20 خواهم شد. البته اشتباه نشه برای موفقیت در زمینه های تحصیلی و شغلی تنها  تلقین کافی نیست باید تلاش وکوشش را هم بکار ببریم و سپس نتیجه را مشاهده کنیم و لازم به ذکر است که تلقینات مثبت را باید با شور و اشتیاق به کار ببریم تا به نتایج دلخواهمان برسیم.

تاریخچه تلقین

کاشف علم تلقین یا پدر علم تلقین شخصی فرانسوی به نام امیل کوئه بود  یک دکتر داروساز فرانسوی  که پس از مدتی بررسی توانست تلقین را کشف کند و جمله معروف من هر روز در هر مسیری (از هر حیث و هر جهت بهتر و بهتر می شوم) را از خود بر جای گذاشت.

او یک روز صبح به پسرش حرف سرزنش کننده ای زد و بعد از آن مشاهده کرد که پسرش تا پایان روز غمگین و ناراحت و دلشکسته است.

یک روز بیماری نزد امیل کوئه آمد و گفت دارویی بده تا بیماری من بهبودیابد امیل کوئه به او گفت تو باید بری پیش دکتر تا برات نسخه تجویز کنه بعد من بهت دارو بدم ولی آن بیمار باز اصرار کرد امیل هم رفت و یک داروی داخل پاکت گذاشت و به بیمار داد  و  گفت که مطمئن باش که با این دارو حتماً سلامتی ات رو بدست می اوری و بهبود می یابی چند روز بعد آن بیمار آمد و گفت  حالم بهبود یافته و دارو مؤثر بوده است امیل کوئه تعجب کرد و بعد از مدتی بررسی متوجه شد که وقتی از یک نفر یا یک دارویی تعریف و تمجید  کنیم بسیار مؤثر واقع می شود.

اثرات تلقین دیگران بر زندگی ما

نکته بسیار بسیار مهم اجازه ندهیم سخنان منفی دیگران ما را از آینده و سرنوشت عالی که می توانیم داشته باشیم دور کند

گاهی اوقات سخنان و تلقینات دیگران می تواند ما را آزرده خاطر کرده و سست کند و حتی شخصیت ما را زیر سؤال ببرد و بالعکس تلقینات و سخنان مثبت دیگرانمی تواند شور و اشتیاق ما را برای موفقیت بیشتر کند. اغلب اینگونه تلقینات را در کودکی مشاهده کردیم و یا پذیرفتیم یا نپذیرفتیم. دیگران ممکن است به ما تلقین کنند ولی پذیرش تلقینات چه مثبت چه منفی بستگی به تصمیم و انتخاب ما دارد. حتماً داستان توماس ادیسون و اخراج شدنش از مدرسه را شنیدید. معلمان و مدیر مدرسه توماس ادیسون به مادر توماس گفتند پسر شما کندذهن است و هیچ چیزی یاد نمی گیرد و او را از مدرسه اخراج کردند وقتی که توماس مادرش را دید از او پرسید: در مدرسه به شما چی گفتند مادر توماس به او گفت: آنها به من گفتند: پسر شما توماس آنقدر باهوش است که معلمان ما نمی توانند به او درس بدهند مادر توماس ادیسون به او یک تلقین مثبت کرد و این تلقین مثبت در ضمیر ناخودآگاه توماس جای گرفت و توماس ادیسون به یک مخترع بزرگ تبدیل شد. در زندگی ما انسان ها با این تلقینات بسیار زیاد مواجه می شویم اگر با تلقینات منفی مواجه شدیدتنها یک نکته را به خاطر بیاورید که خداوند همه بندگانش را دوست دارد و دوست دارد همه بندگانش مسیر درست را انتخاب کرده و به جایگاه والایی برسند.

ترس عامل بزرگ شکست است.

خواننده ای بسیار صدای خوبی داشت و در حال آماده سازی خود برای آزمون تست صدا بود. او در تلاش بود که ناگهان به خودش گفت من می دانم که صدای زیبایی دارم ولی نکته یک وقت خراب کنم و بعد گفت میترسم که در امتحان تست صدا قبول نشوم او این تلقینات منفی را به خود گفت و شد آنچه نباید می شد در امتحان تست صدا رد شد. این موضوع را مدنظر داشته باشید که با چه کسی دوست می شوید.

راهکار: بهتر است هنگاهی که کسی به شما تلقینی منفی کرد سریع از او خداحافظی کنید و ارتباط خود را باوی کاهش داده و یا در صورت امکان قطع کنید

اثرات تلقینات مثبت: 1-  باعث بهبود روابط و برخورد مناسب با دیگران می شود. 2- منجر به شادی شما می شود. 3- موفقیت در زمینه شغلی و تحصیلی را برایتان به ارمغان می آورد. که در فصل آینده به اثرات تلقینات بیشتر اشاره خواهیم کرد. پایان فصل دوم

فصل سوم

اثرات تلقین:

همانطور که در فصل پیش گفتم شما زمانی که مدام به ماجرا یا نکته ای فکر می کنید یا حرفی را مدام به زبان بیاورید به ضمیر ناخودآگاه خود اجازه دادید آن را بپذیرد در این فصل می خواهم پیامدها و اثرات تلقین مثبت یا منفی را برایتان مطرح کنم.

پیامد تلقین مثبت

1- دست یابی به اهداف زندگی  یکی از راه هایی که می تواند انسان را به هدفش برساند فکر کردن دائم به آن هدف یا صحبت کردن درباره آن است حتماً این جمله را شنیدید که شماهمانی میشوید که دائم به آن می اندیشید ضمیر ناخودآگاه ما می تواند ما را به رویاهایمان برسند طبق تحقیقات انجام شده قدرت تلقین در موفقیت خیلی بالاست و تقریباً افراد موفق و ثروتمندی مانند هیلتون و توماس ادیسون از تلقین مثبت استفاده کردند (البته باز هم می گویم تنها تلقین نمی تواند باعث موفقیت شود.)

2- شادمانی و ارتباط قوی تر با اطرافیان: تجربه بنده در زمینه بکارگیر تلقینات نشان داده روزی  که از تلقینات مثبت استفاده می کنم آن روز به یک روز عالی برای مند تبدیل می شود مثلاً وقتی می گفتم امروز یک روز خوبی است و امروز واقعاً هوا عالی است و من امروز مثلاً 15 صفحه کتاب می خوانم و  و نکات خوبی را یاد می گیریم همان می شد و من واقعاً آن روز نکات زیادی را یاد می گرفتم و شاد بودم و ارتباط مؤثرتری با اطرافیانم داشتم. تلقین مثبت و داشتن فکر مثبت باعث طول عمر بیشتر انسان میشود

نکته بسیار مهم: شادی باعث موفقیت بیشتر می شود ابتدا باید شاد باشی تا به موفقیت های بزرگی دست پیدا کنید.

3- موفقیت شغلی: زمانی که در مورد نکات مثبت فکر می کنی و به خودت تلقین می کنی یا من روز بسیار عالی را دارم سیستم بدن و ضمیر ناخودآگاه به جملات شما واکنش نشان می دهد. حتما می گوییدچگونه می توانیم افکار مثبت داشته باشیم راهکار من شکر گزاری نسبت به نعمت های خداوند است

پیامد تلقینات منفی: 1- منجر به مرگ می شود: وقتی که شما مدام به یک موضوع منفی فکر می کنید یا در موردش صحبت می کنید.

همانطور که گفتم در ضمیر ناخودآگاهتان اثر می گذارد و به صورت واقعیت اتفاق می افتد فکر کردن و صحبت کردن درباره بیماری هم همینطور است.  شاید بیماری آدم را نکشد ولی ترس از بیماریو فکر کردن و حرف زدن در مورد آن حتماً آدم را می کشداجازه بدید تجربه ام را در این زمینه برای شما بازگو کنم.

حدود چند هفته پیش بود ناگهان بعد از تمام شدن شامم احساس کردم دندان دردم دارد شروع می شود یکی دوبار زبانم رو زدم به دندونم و به خودم گفتم نکنه دوباره دندون درد شدیدی بگیرم. همان شد آن شب من دندان درد شدم و تا صبح خوابم نمیبرد. این تجربه رابه این دلیل برای شما بازگو کردم که بگویم افکار منفی و استرس و ترس همیشه وارد ذهن انسان می شود ولی بستگی به خود ما دارد که به فکر کردن و صحبت کردن درباره آن ها ادامه بدهیم و بگذاریم ضمیر ناخودآگاه های آن را بپذیرد.یا بالعکس

2- تلقینات منفی ما را از سرنوشتمان دور می کند. به جملات زیر تجربه کنید.

به نظرم تو نمی توانی در کسب و کارت موفق شوی.

– آدم های زیادی دنبال کسب و کاری مثل کسب و کار تو رفتند و شکست خوردند یا مثلاً این جملات

من می دونم ریاضی صفر می شم – من هیچی برای امتحان فردا یاد نمی گیرم.

من این نمودارها را یاد نمی گیرم و غیره

از این قبیل جملات را یا خودمان به خود می زنیم یا از دیگران می شنویم. اما راهکار چیست:

راهکار مقابله با این الفاظ و افکار منفی جایگزین افکار و الفاظ مثبت و قابل درک است که در فصل آینده به آن اشاره خواهم کرد.

فصل چهارم

راهکارهای مقابله با افکار منفی و ترس همیشه وارد ذهنمان می شوند ولی پرورش دادن این افکار منفی به خودمان بستگی دارد همانطور که برای هر مشکلی چاره ای وجود دارد برای مقابله و حتی پاک کردن افکار منفی از ذهنمان راهکارهایی وجود دارد که در ادامه به آنها خواهم پرداخت.

راهکار مقابله با افکار منفی

1- یاد خداوند باشید: هرگز نباید فراموش کنیم که خداوند ما را آفریده است و او همه بندگان را دوست دارد و بهترین ها را برای بندگانش می خواهد (پس نباید اجازه دهیم ترس و افکار منفی به ضمیر ناخودآگاه مان نفوذ کند و ذهن ما را تشویش کند.)

2- به خاطرات خوب فکر کنید: همه ما در زندگی پستی و بلندی هایی را تجربه کردیم هم خاطرات خوب داشته ایم و هم بد برای مقابله با افکار منفی و ورود آن به ذهن بهتر است لحظات خوبی که در زندگی داشتید به خاطر آورید زمانی را به یادآورید که به همراه خانواده خود به سفر رفته و لحظات خوشی را سپری کردید آن موقع لبخند به لبتان خواهد نشست.

3- نوشتن: نوشتن یکی از بهترین اقدامات برای رهایی از افکار منفی است جمله کوتاه معروف است که میگه باید با ترست روبرو شوی منم بهت میگم هنگامی که افکار منفی به ذهنت وارد شدباید  سریع آن را روی کاغذ بنویسی. از هر موضوعی که میترسی هم همینطور ترس و فکر منفی را جلوی چشمت بیار و بعد از نوشتن پیشنهاد می کنم کاغذ را پاره کرد و دور بریزی.

4- با صدای بلند آهنگ خواندی یا از روی کتابی بلند خواندن. این موضوع را تجربه کردم  که زمانی که روی متنی را از کتاب بلند می خوانم صدایم در ذهن و گوش میپیچد و فکر دیگری به ذهنم وارد نمی شود.

5- استفاده از تلقینات مثبت و عبارت تأکیدی از قبیل من امروز شادم امروز روز  عالی ای برای من است یا من هر روز هر لحظه از هر جهت می شوم.

6- به اهدافی که در زندگی داری فکرکن: اگر انسان در زندگی هدف یا اهداف بزرگی داشته باشدنباید اجازه دهد افکار منفی ذهن او را مشوش کنند. تجربه من در این زمینه: اوایل که کرونا وارد کشورمان شده بود من گاهی به کرونا و عواقب اون فکر می کردم اما یک لحظه به یاد هدف بزرگی که در زندگی دارم (یعنی سخنرانانگیزشی شدن) را به یاد آورم و شروع میکردم به بازی در نقش یک سخنران انگیزشی چند دقیقه این کار را انجام میدادموبه ارامش میرسیدمپس یادتان باشد همیشه راهکارهایی برای رفع مشکلات وجود دارد و حتی مقابله با افکار منفی پس اجازه ندهیم افکار منفی سرنوشت مارا به گونه نامطلوب رقم بزند ویادمان باشد افکار ما هم به نفع ما و هم بر علیه ما عمل می کنند. مواظب افکار خودمان باشیم.

پایان فصل چهارم

فصل پنجم

ضمیر ناخودآگاه و عادات

در ابتدای کتاب به این موضوع اشاره کردم که ضمیر ناخودآگاه جایگاه عادت های رفتاری انسان هاست که در این فصل به این عادات اشاره می کنیم.

1- راه رفتن: ما از دوران کودکی راه رفتن را یاد گرفتیم ابتدا چهار دست و پا و بعد با کمک خانواده و بعد خودمان راه رفتن را با بارها زمین خوردن یاد گرفتیم.

و در زمان بزرگسالی بدون فکر شروع به راه رفتن می کنیم چرا؟ چون این اقدام (راه رفتن بعد از مدتی تکرار در ضمیر ناخودآگاه ما قرار گرفت)

2- بیان کلمه یا جملاتی بصورت حفظی: اگر کمی دقت کنیم در می یابیم که معلمان ما اکثر مطالب را بدون نگاه انداختن به کتاب برای دانش آموزان مطرح می کنند و این به دلیل تکرار شدن مداوم مطالب در طی سال های تدریسشان است (بیان این مطالب برای آن ها به صورت عادت شده است.)

3- خواندن یک آهنگ بصورت حفظی: مطابق توضیحات بالا

4- رانندگی

5- بیان یک فرمول ریاضی به صورت حفظی و …

پس می توان دریافت قدرت ضمیر ناخودآگاه به اعمال و رفتاری که مدام از خود بروز می دهیم مربوط می شود حتی باورها و عقاید مذهبی و فرهنگی ما هم به ضمیر ناخودآگاه مربوط می شود. شخصیت ما حاصل باورهای ماست.

فصل 6

داستان هایی در مورد تلقین بر ضمیر ناخودآگاه

نقل است که در یکی از کشورهای اروپایی فردی به دنبال همسر ایده آل خودش می گشت ولی موفق به یافتن همسر ایده آلش نمی شد تا این که یک روز تصمیم می گیرد مجسمه ای از همسر ایده آلش بسازد او مجسمه را ساخت و از آن روز به بعد هر روز با مجسمه همسر ایده آلش حرف می زد از زیبایی هایش تعریف می کرد حتی در خیال خوش با او غذا می خورد تا اینکه روزی هنگامی که از محل کارش خسته به

خانه بازگشت دید خانه مرتب و تمیز است و سفره غذا هم پهن شده و غذای لذیذی هم سر سفره است مرد با تعجب به اطراف نگاه می کرد و با خودش می گفت اینجا چه خبر ه تا اینکه صدای زنی را شنید که به او گفت سلام خسته نباشی به خانه خوش آمدی. مرد نگاهش را به عقب انداخت و و مشاهده کرد که آن مجسمه زن به یک انسان واقعی تبدیل شده است (می توانید برای تماشا و کشف این ماجرا به ویدیوهای آموزشی جاوید ثمودی در اینترنت مراجعه کنید.)

با خواندن این داستان می توان فهمید که یک مجسمه هم بر اثر تلقین می تواند به انسان مبدل شود.

فصل هفتم

سخنان بزرگان در مورد تلقینات منفی و مثبت

همانطور که می دانید به غیر از بیان عبارات و جملات منفی و مثبت که مدام تکرار می کنیم وقتی در مورد موضوعی به شکل منفی یا مثبت و به صورت مدام فکر می کنیم همان فکر مثبت یا منفی به شکل واقعی در زندگی مان نمایان خواهد شد بنده در این فصل از کتاب شنونده خاموش قصد دارم نظرات و جملات دانشمندان و بزرگان در مورد افکار منفی و مثبت بیان کنم البته تنها افکار منفی یا مثبت بر زندگی ما اثرگذار نیست و انتخاب دوست چه خوب و چه بد هم به ذهن و اصل زندگی ما اثر می گذارد.

– جمله ای ویلی نلسون: به محض اینکه افکار منفی را با افکار مثبت جایگزین کنید نتایج مثبت در زندگیتان ظاهر خواهد شد.

جمله ای از ناپلئون هیل نویسنده کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید یک ذهن مثبت همیشه به دنبال پیدا کردن راهی برای انجام است اما یک ذهن منفی همیشه به دنبال پیدا کردن راه هایی است که نمی توان انجام داد.

تعبیر این جمله می تواند این گونه باشد که وقتی مثبت اندیش باشی و باور داشته باشی که مثلاً مشکل مالیت حل می شود باعث می شود یک پیام به طرف ضمیر ناخودآگاهت ارسال شود و حتی به بخش RAS مغزکه تو را به آن سمتی که می خواهی می کشاند و راه حل های مختلفی را برای رفع مشکل مالیت پیدا می کنی اما وقتی افکار منفی  درسر داشته باشی ممکن است ذهنت برای پیدا کردن راه حل قفل کند این موضوعی است که خود من هم در زندگیم بارها تجربه کردم. همانگونه که لئون براون بیان کرده افکار منفی شما می تواند شما را به عقب بکشاند و شما را به دشمنی برای خودتان تبدیل می کند  تنهاراهکارش  نوشتن روی یک کاغذ است که ذهنتان را آرام کند.

جمله بعدی: جمله و سخنی از ارل نایتینگل نویسنده و سخنران انگیزشی هر آنچه را بتوانید در ضمیر ناخودآگاهتان بکارید و با تکرار و تلقین کمک کنید رشد کنند سرانجام روزی تبدیل به واقعیت در زندگیتان خواهد شد.

تعبیر این جمله به نظرم این است که چون ضمیر ناخودآگاه شما قوه تشخیص ندارد پس هنگامی که به طور مداوم به موضوعی فکر کنی در زندگیت اتفاق می افتد.

بزرگترین و مهمترین کشف تاریخ بشریت که سرنوشت انسان ها را دستخوش تغییر کرده است کشف قابلیت تغییر زندگی انسان فقط با تغییر افکارش است ویلیام جیمز فیلسوف آمریکایی تعبیر این جمله این است که اگر میخواهی زندگیت تغییر کنه ابتدا خودت و باورت را تغییر بده.

شاید داشتن تفکر مثبت باعث نشود که دست به اقدام خاصی بزنید اما باعث می شود که هر کاری را که میخواهید انجام دهید بهتر از زمانی که افکار منفی دارید انجام دهید. زیگ زیگار نویسنده کتاب پله پله تا اوج

تعبیر: خب طبیعی است فرض کنید میخواهید یک کار ساده مثل خواندن دوصفحه کتاب را انجام دهید  و یا به دنبال راه اندازی یک کسب و کار  هستید زمانی که فکر منفی داشته باشید.

ممکن است به خودتان بگویید من توانایی اش را ندارم یا محل مورد نظرش را پیدا نمی کنم یا دلایل دیگر مثل  سرمایه اش را ندارم این کار باعث می شود ناامیدانه دست از جست وجو بردارید و دیگر به سراغ راه اندازی کسب و کار  نروید ولی زمانی که مثبت فکر کنید (فکر مثبت به این معناست که بدانی برای هر مشکل راه حلی وجود دارد و راه حلش را می یابی) مسلماً به مسیرت ادامه میدهی و از افراد با تجربه هم کمک می گیری.

– خب این هم از این فصل البته قطعاً جملات بسیار زیادی در مورد نظر بزرگان در مورد تلقین وجود دارد. بنابراین مثل همیشه می گویم مواظب افکار و حرف هایمان باشید آنها در زندگی تان انعکاس می یابند.

فصل هشتم

نظر ائمه و قرآن کریم درباره تلقین بر ضمیر ناخودآگاه

در این فصل قصد دارم چند نمونه از آیات و احادیث ائمه را درباره تلقین ذکر کنم قطعاً در قرآن مشاهده کردید که برخی از آیات و احادیث ائمه تکرار شده اند که جنبه تلقینی دارند

احادیثی از امام علی(ع): اگر حلیم و بردبار نیستی خود را به بردباری بزن زیرا کم شده است که کسی خود را شبیه قومی قرار دهد و از آنان شمرده نشود تفسیر این حدیث این است که اگر هدفت حلم و بردباری است با تشبیه مدام به اهل حلم مغز و روان شما در مسیر حلیم شدن تغییر می یابد.

حدیث دیگر از امام علی(ع)

هرکس مصیبت های کوچک را بزرگ شمارد خدا او را به مصائب بزرگ گرفتار می ساند.

تفسیر این حدیث: سنت خداوند این است که افراد منفی باف که یک حادثه منفی جزئی را بزرگ می بینند دچار همان حادثه بزرگ می شد حدیث دیگری از ایشان درباره منع تلقین منفی.

لاتُعَدِّث نَحسَکَ به فَقرِ ولاطُولِ عُمر:

فقر و تنگدستی و طول عمر را به خود تلقین نکن.

حدیث دیگری از ایشان نقل شده که فرمودند کسی که چیزی را طلب کند به کل آن یا به قسمتی از آن می دهند.

حدیثی از رسول خدا (ص) نقل شده که فرمودند: «به دروغگو راه دروغ را تلقین نکنید چنانکه فرزندان یعقوب نمی دانستند که گرگ انسان را نیز می خورد تا اینکه پدرشان آن را به آنان تلقین نمود.»

حال به آیات قرآنی که جنبه تلقین دارند خواهیم پرداخت آیه «اِنَّ الله علی کُل شیءِ قدیرٍ، اگر به این آیه واژه قدیر دقت کنید متوجه خواهید شد که این واژه نوعی تلقیناست چرا که 45 بار در قرآن تکرار شده است یا در سوره «الرحمن» آیه «فبای آلاء ربِکما تُکذبان» «پس کدامین نعمت های پروردگارتان را تکذیب می کنید.» 31 بار تکرار شده است و جنبه تلقینی دارد یا در سوره «مرسلات» این آیه 10 بار تکرار شده است «ویل یومئذِ للمکذبین» وای در آن روز (روز قیامت) بر تکذیب کنندگان.

مسلماً در اطراف خود مشاهده کردید افرادی که می گویند اگر نگرانی از موضوعی میترسی ذکر بگو می خواهی فلان مشکلت حل بشه یک ذکری را بگو این بدان معنی نیست که فقط چند دفعه تکرار کن این بدان معناست که بگو تا در ذهن خودت نقش ببندد. مثلاً آیه زیر

الهی هبیکَ ما انقطاع الیه: خدایا به من فقط یک چیز هبه کن این که بتوانم خودم را از این وابستگی رها کنم. یعنی به دنبال راهی بگردم (راهکارهایی را به ذهنم که بتوانم مشکلم را حل کنم و ناخودآگاه فکری به ذهنتان می رسد و همانطور که در این صفحه مشاهده شد تلقین به ضمیر ناخودآگاه از نظر قرآن و ائمه معصومین هم مورد پذیرش قرار گرفته است.)

فصل نهم:

تأثیر تصویرسازی ذهنی بر ضمیر ناخودآگاه:

تصویرسازی  در ذهن نوعی دیگر از تلقین بر ضمیر ناخودآگاه است که بسیار هم می تواند در دستیابی به هدف مؤثر باشد زیرا زمانی که شما هدفی را برای زندگی خود برای خود انتخاب می کنید وقتی خودتان مدام تصور کنید که به هدف رسیدید به آن هدف خواهید رسید البته اگر با اشتیاق و باور محکم همراه باشد.  در ادامه به بیان داستان ها وروشهایی را درموردتصویرسازی و رسیدن به هدف مطرح خواهیم کرد. (نظر ویلیام جیمز)

روش فیلم ذهنی: این روش روشی است که توسط ویلیام جیمز مطرح و پیشنهاد شده و او تجربه خودش را در این زمینه مطرح کرده است و او بیان کرده است که ذهن نیمه هشیار (ضمیر ناخودآگاه) هر تصویری در ذهن بوسیله ایمان حمایت شود را تأکید می کند یعنی اگر به آنچه که در رویا و در ذهن خود می بینی باور قلبی داشته باشی. ضمیر ناخودآگاه راه رسیدن و به حقیقت پیوستن این تصویر را نشان می دهد ویلیام می گوید: سالها در غرب میانه ایالت متحده آمریکا سخنرانی داشتم  و دوست داشتم به مردم آن ایالت کمک کنم روزی در هتل هنگام  استراحت و خواب آلودگی و فارغ از هر گونه حواسپرتی تصویری را در ذهنم مشاهده کردم که در حال سخنرانی در جمع هستم و به حضار خوش آمد می گویم صبح روز بعد با یک تماس تلفنی که به من شد چنین اتفاقی محقق شد و از من خواسته شد مدیریت سازمانی را بر عهده بگیرم و برآن سازمان سخنرانی کنم.

بیایید به داستان هیلتون بپردازیم: گراند هیلتون که در زمان خودش صاحب بهترین هتل های جهان و یکی از بزرگترین ثروتمندان جهان بود در مورد داستان زندگی خود می گوید که مستخدم هتل بوده است و آرزو داشته خودش صاحب یک هتل بزرگ باشد او زمانی که مدیر هتل از هتل خارج می شد و هیلتون هم به خاطر اینکه خانه ای نداشت مجبور بود در هتل بماند زمانی که     برای مرتب کردن اتاق رئیس می رفت یک لباس شیک می پوشید و چند لحظه پشت میز رئیسش می نشست و نقش بازی می کرد (نقش رئیس یک هتل بزرگ را) و در ذهنش تصور می کرد چند کارمند دارد که به آنها می گوید چه کار کنند و بر کار آنها نیز نظارت می کرد هیلتون هر شب این اتفاق را در ذهنش تصور می کرد تا اینکه این تصور در باور هیلتون تبدیل شد و در حال حاضر هتل های زیاد بزرگی به نام این مرد در جهان وجود دارد. یادمان باشد ما همانی هستیم که می اندیشیم. زمانی که شما واقعاً به یک شغل یا رشته دانشگاهی یا حتی به یک وسیله ی کوچکی هم علاقه داشته باشی و آن را مدام در ذهنت تصور کنی به ان میرسی تصورات تو به باور هایت تبدیل میشود و می تواند زندگیت را دگرگون کند  حتی اگر فقیر باشی و مدام تصور کنی ثروتمند شده ای خود به خود ایده هایی به ذهنت سرازیر خواهد شد تا تو به آنچه تصور می کردی برساند حال به مثال زیر توجه کنید.

تشکر و قدردانی: پدری به پسرش قول می دهد در صورت قبولی در کنکور یک ماشین زیبا برای پسرش بخرد او در حالی این قول را به پسرش داد که کارش را از دست داده بود و پولی هم در بساط نداشت او مدتها به دنبال کاری که تخصصش را داشت گشت ولی نتوانست کاری پیدا کند او یک شب در خانه با خودش تصور می کرد که چه می شد اگر یک کار مناسبی پیدا می کرد و از طریق همان کار ثروتمند می شد او دست به دعا برداشت و بعد از دعا با خودش گفت مطمئنم خدا دعاهای من را بی جواب نمی گذارد و به من کمک می کند و مطمئنم با تلاش و توکل بر خدا به کار مناسب و ثروت دست خواهم یافت و آن روز را می بینم که من       به یک فرد ثروتمند تبدیل شدم و برای فرزندم ماشین خریدم او خوشحال است آن مرد هر روز با این امید از خواب بر می خاست و به دنبال کار می رفت و چند بار در روز تکرار می کرد که اون روز را می بینم که به کار مورد علاقه و تخصصم دست پیدا کردم تا این که یک روز یکی از دوستانش در خیابان او را دید و بعد از سلام و احوال پرسی دلیل از دست دادن کارش را که تعدیل نیرو بود برای دوستش مطرح کرد و گفت الآن بیکار است و دوستش که از مهارت و تخصص او در کار اداری باخبر بود از آن مرد دعوت به همکاری کرد و آن مرد در اداره مشغول به کار شد و پس از چند مدت به خاطر انجام وظایفش و حسن نیتش در کار به مقام معاونت اداره رسید همان شغلی که در ذهنش آن را به صورت واضح مشاهده می کرد.

داستان دیگر از خانم کیت میت لت بازیگر فیلم تایتانیک (رُز) خانم میت لت به خاطر بازی در یک فیلم موفق به کسب جایزه اسکار شده او تعریف می کرد زمانی که کودک بود علاقه زیادی به بازیگری و گرفتن جایزه بزرگی مثل اسکار به  خاطر بازی در فیلم بود او می گفت زمانی که کودک بود هر روز یک ظرف بزرگ چینی رنگی را بر می داشت و بالای سرش نگه می داشت و در ذهنش تصور می کرد که جایزه اسکار را برنده شده و تماشاچیان او را تشویق می کردند و در بزرگسالی چنین اتفاقی برایش افتاد.

و داستان های دیگر و مثال های دیگری هم در این زمینه وجود دارد شما با نگاه کردن به کودکان خود می توانید متوجه آینده آن ها بشوید. پس یادتان باشد تصویرسازی می تواند یکی از راه های رسیدن ما به موفقیت باشد.

فصل دهم

نقش آرزو و قانون کارما

همانطور که بارها آخر فصل های پیش گفتم باید مواظب افکار خود باشیم این که چه افکاری مدام به ذهنمان خطور می کند مهم است و در زندگی ما تأثیر مثبت یا منفی می گذارد همچنین در فصل قبل به این موضوع اشاره کردم که تصویرسازی ذهنی یکی از راه های موفقیت است اما در این فصل به شما می گویم هر تصویرسازی ذهنی و هر آرزویی باعث موفقیت و کامیابی نمی شود اگر می خواهید بیشتر در رابطه با این موضوع بدانید پس این فصل را تا پایان بخوانید.

 قانون کار ما: این قانون بیانگر این است که عمل و سخن آدمی به خود او باز می گردد (هر آنچه آدمی بکارد باز می ستاند) حتماً در زندگی خودتان مشاهده و شنیده اید که می گویند ظلم و ستم انسان به خود او بر می گردد درست چنین چیزی واقعیت دارد حتماً از خودتان می پرسید این موضوع (قانون کارما) چه ارتباطی با آرزوها و تأثیر آن بر ضمیر ناخودآگاه دارد. به شما خواهم گفت  که بسیار مرتبط است. مسلماً این جمله معروف را که آدمی همان است که می اندیشد یا شما همانی می شوید که تصور می کنید.

این که ما خودمان را چگونه تصور می کنیم مشخص می کند که این تصور یک نوع آرزوست درسته اگر خودتان را تصور کنید که صاحب یک کارخانه بزرگ هستید و یک فرد ثروتمند این یک آرزو برای شما است و در واقع یک نوع هدف هم هست که مدام تصور میکنید.

همانطور که می دانید دنیای امروز دنیای رقابت است کسب و کارهای زیادی در تلاش اند تا سود و مشتری بیشتری کسب کنند.

منظورم از بیان کلمه رقابت چه بود؟ اجازه بدهید موضوعی را برای شما مطرح کنم درصدی از مردم دنیا در زندگی برای خودشان هدف دارند و درصدی برای خود و آینده شان هیچ هدفی ندارند اما صحبت من با آنهایی است که اهدافی در زندگی دارند و برای رسیدن به آن هدف تلاش زیادی را به کار می گیرند.

سؤال من از این دسته از افراد این است که نیت تو از انتخاب هدف چه بود (به زبان ساده چرا هدفی را برای زندگیت انتخاب کردی) مثلاً یک نفر هدف می گذارد که من می خواهم هر هفته یک کتاب بخونم خب بسیار هم عالی خواندن کتاب بسیار کار عالی است. اما سؤال من اینجاست چرا می خواهی هر هفته یک کتاب بخوانی جواب این سؤال می تواند چند مورد باشد: 1- میخواهم شخصیت و زندگی ام را تغییر دهم 2- چون میخواهم در مورد موضوعی کتاب می نویسم و کتاب می تواند در حقیقت به من کمک کند.

3- چون می خواهم در مورد موضوعی سخنرانی کنم. این ما هم بسیار عالی است.

4- به خاطر مقایسه کردن پدر و مادرم با بچه های فامیل و بخاطر این که بتوانم اعتماد پدر و مادرم را بدست بیاورم کتاب می خوانم (که این هدفگذاری هدفگذاری نیست و می تواند در آینده یک فرد مشکلاتی را به وجود آورد و باعث می شود این شخص خودش را در دل و قلب پدر و مادر و سایر اقوامش جا کند و کارهایی انجام دهد که دیگر به بچه های فامیل توجه نکنند (قصدم نوشتن مطالبی در زمینه روانشناسی نیست چون این سری موضوعات بسیار گسترده است و موضوع کتاب چیز دیگری است) می خواهم بگویم اگر کاری می کنید که یک نفر را از دل و قلب مردم بیرون کرده و او را پایین بکشید طبق قانون کار ما (بازستاندن) شخص دیگری پیدا می شود و شما را از میدان بیرون می کند ممکن است به هدفی که می خواهیم برسید زیرا ضمیر ناخودآگاه شما قدرت تشخیص درست و غلط را ندارد ولی در آینده ای نه چندان دور هر روز زیان ها و مشکلات بزرگی برای شما بوجود می آید مثال های دیگر از این قبیل کسی که میخواهد به دانشگاه برود آیا برای جلوگیری از مقایسه شدن و کلاس گذاشتن و عقب نماندن از جمعیتی میخواهید به دانشگاه برود یا نه میخواهد در رشته اش تحصیل کند و آینده اش را بسازد. اگر با نیت اول هدف را انتخاب کند شخص دیگری در شرایط بهتر مالی یا تحصیلی با او رقابت می کند پس قبل از انتخاب هدف لازم است دلیل و چرایی انتخاب هدف را مشخص کنید زیرا نیت هدف مهمتر از خود هدف است و سرنوشت شما را رقم می زند پس در انتخاب هدف دقت کنید.

فصل یازدهم

ضمیر ناخودآگاه و ثروت

در اطراف خود آدمهای زیادی را مشاهده می کنیم که عده ای از آن ها ثروت عده ای زندگی معمولی دارند به نظر شما تفاوت این دو قشر از افراد چیست؟ باور باور به ثروت نیز می تواند انسان را ثروتمند کند به غیر از تلاش و کوشش باور به ثروتمند شدن می تواند منجر به ثروتمند شدن شود. اگر زندگی افراد موفق را مرور کنید متوجه خواهید شد که اکثر آن ها از خانواده ای فقیر متولد شدند ولی قطعاً دوست نداشتند آینده خود را با فقر سپری کنند و راه های کسب ثروت را آموختند تا به ثروت رسیدند همین که آنها تصمیم گرفتند که زندگی عالی و آینده عالی داشته باشند این خود یعنی پیامی به ضمیر ناخودآگاه که آنها را به سمت کسب ثروت کشاند و البته در گذشته نیز دوستانی را انتخاب کردند که مسلماً ثروتمند بودند خب مسلماً آنها از ثروتمند بودن دوستانشان خوشحال بودند (خوشحال بودن نوعی حس مثبت و خوب به طرف مقابل است). گاهی همین حس مثبت منجر فکر مثبت می شود که آدمهای بسیاری را از فقر نجات می دهد. (زیرا انسان های فقیر را با ثروتمندان دوست می کند و انسان فقیر را به کسب ثروت ایده آل می کشاند و در اکثر اوقات ممکن است که پیشنهاد دوستی از طرف فرد ثروتمند باشد. حسادت: حسادت نوعی حس مخرب است که ممکن است در افراد بوجود آید خب حالاتاً نیز حسادت در زندگی افراد چیست؟ حسادت می تواند منجر به عصبانیت و ایجاد مشکلات جسمی در افراد شود به عنوان مثال زمانی که نسبت به ثروت فردی حسادت بورزید افکار نامناسبی را به ضمیر ناخودآگاه خود وارد می کنید و ضمیر ناخودآگاه شما را به انجام اعمال ناشایستی وا می دارد ممکن است در برخورد با افراد ثروتمند به گونه ای رفتار کنید که باعث آسیب زدن به خود شما و شخص دیگران شود.

فصل 12:

نظریات و دیدگاه های روانشناسان و فلاسفه

در این فصل به دیدگاههای روانشناس معروف زیگموند فروید و فیلسوف فرانسوی سارتر خواهیم پرداخت و تفاوت این دو دیدگاه را با هم بررسی خواهیم نمود:

دیدگاه زیگموند فروید در مورد خود ضمیر آگاه و ضمیر ناخودآگاه فرویدذهن  انسان را به 3 بخش آگاه پیش آگاه و ناخودآگاه تقسیم کرده است بخش آگاه: بخشی که انسان بر رفتار خود آگاهی دارد و بر رفتار خود مسلط است. از نظر او اگر انسان به خود و رفتار خود بنگرد در می یابد که رفتارهای او با یکدیگر در تضاد هستند و انسان برای اینکه به آرامش برسد باید این تضادهای رفتاری را نابود کند اما این تضادهای رفتاری نابود نشده و در قسمت ناخودآگاه ذهن و مغز انسان می گیرد که انسان بر آن تسلطی ندارد (بسیاری رفتارها و گفتارها و زیان ما از طریق بخش ناخودآگاه به زندگی انسان نفوذ می کند.) و انسان برای رسیدن به تعادل در زندگیش باید نسبت به چنین بخشی از ذهن و مغز و خودآگاهی پیدا کند. در مقابله این دیدگاه، دیدگاه دیگری از سارتر فیلسوف فرانسوی وجود دارد. او معتقد است ذهن انسان دارای یک بند خودآگاه است و همه چیز در آن قرار می گیرد (مانند یک صفحه سفید است) اما این بخش ذهن (خودآگاه) و ذهن تک بعدی یک ویژگی دارد و آن این است انسان قدرت انتخاب دارد و می تواند افکارش را انتخاب کرده و کنترل کند.

اما دیدگاه بعدی دیدگاه کارل گوستاو یونگ فیلسوف و روانشناسی سوئیسی درباره ضمیر ناخودآگاه و خودآگاه است در واقع یونگ ناگفته های فروید را تکمیل نموده است از دیگر آثار بونگ می توان به روانشناسی ضمیر ناخودآگاه، تحلیل رویا و … است. یکی از مواردی که باعث اختلاف بین یونگ و فروید شده است ضمیر ناخودآگاه است. فروید معتقد بود ناخودآگاه از خودآگاه نشأت می گیرد و به خودآگاه وابسته است اما کارل گوستا و یونگ معتقد است خودآگاه انسان در ناخودآگاه قرار دارد وی ناخودآگاه را به دو قسمت ناخودآگاه فردی و ناخودآگاه جمعی تقسیم کرده است ناخودآگاه فردی مربوط به امیال درونی بیشتر است و به دوران کودکی مربوط می شود.

ناخودآگاه  مربوط به تجربه گذشتگان و اجداد بشر می باشد یونگ معتقد بود ناخودآگاه انسان از نظر در دسترس بودن به سه بخش تقسیم می شود:

1- ناخودآگاه در دسترس 2- ناخودآگاهی که با اندیشه در دسترس است. 3- ناخودآگاه هسته که غیرقابل دسترس است.

یونگ معتقد بود واژه هایی اساطیر مانند ماناخدا، ناخودآگاه با هم مترادف هستند (در واقع به جای ناخودآگاه از واژه خدا استفاده کرده است.)

یونگ توجه بیشتری به ناخودآگاه جمعی داشت او معتقد بود زبان ناخودآگاه زبان ماها است که با انسان با استفاده از رمز و رازهایی که در نهاد ما نهفته است سخن می گوید و به واسطه رویا و یک اسطوره با انسان سخن می گوید و دادگاه هر دوی اینها در ناخودآگاه است (ناخودآگاه فردی و جمعی)

سخن آخر

به پایان این کتاب و فصل های آن رسیدیم مهمترین نکته ای که باید آن را به خاطر بسپاریم این است که ذهن ما قدرت ساختن آینده ما را دارد چه آن را درست هدایت کنیم و چه آن را غلط هدایت کنیم به هر حال آینده ما را می سازد این جمله را بخاطر بسپارید سرنوشت ما با توجه به نگرش و طرز تفکر امروز ما ساخته و رقم خواهد خورد زیرا تفکر در ذهن ما شکل می گیرد پس باید آن را به خوبی هدایت کنیم علی الخصوص بخش ناخودآگاه ذهن را همان طور که قبلاً گفتم ناخودآگاه قدرت تشخیص و استدلال ندارد و همه چیز را می پذیرد همچنین یک شنونده خاموش با امید شادابی و سربلندی تمام مردم سرزمینم

خدایا چنان کن سرانجام کار   تو خشنود باشی و ما رستگار

محمدعارف بشارت

14/11/1399


انتخاب برتر

بسم الله الرحمن الرحیم

نام نویسنده
محمدعارف بشارت

به نام خداوند جان آفرین حکیم سخن در زبان آفرین
همه انسان ها توسط خداوند خلق شدند زن و مرد حتی حیوانات ولی تفاوت انسان و حیوان در این است که انسان صاحب قدرت فکر و انتخاب و اختیار است نکته این جاست که انسان در مسیر زندگی دست به چه انتخاب هایی بزند انتخاب هایی که او را سعادتمند می کند یا برعکس پس می توان نتیجه گرفت که انسان مسیر زندگی خود را انتخاب می کند و سرنوشتش را خود رقم خواهد زد در این مقاله به این خواهیم پرداخت که چگونه یک سرنوشت موفق داشته باشیم.
اگر به اطراف خود نگاهی بیندازیم با چهارگروه از افراد برخورد خواهیم کرد.
گروه 1- افرادی که پر از انرژی و انگیزه هستند و هنگامی که با آنها صحبت می کنی نقشه دقیق از آینده خود را برای خود ترسیم می کنند این که دقیقاً می خواهند چه شغلی داشته باشند چه ماهیتی، چه خانه ای و …
این افراد زندگی هدفمندی دارند ولی نکته این جاست هنگامی که مثلاً ازشان می پرسی چه زمانی کسب و کارت را راه می اندازی پاسخ می دهند هر زمان که وقتش برسه مشکل این جاست که زمان دقیق راه اندازی کسب و کار و رسیدن به سایر اهداف را نمی داند همین مسئله ممکن است این افراد را با مشکلاتی مواجه کند.
نکته مهم این است که زمانی که برای خود هدفی را بر میگزینیم باید برای آن زمانی را تعیین کنیم و این را بدانیم که یک روز خوب و یک روز مناسب هیچ وقت نمیاد روز خوب همین حالا است پس باید از همین الآن اقدام کنیم.
گروه 2- افرادی هستند که این عبارات را بکار می برند: حالا تا «سال آینده یک کاری می کنیم دیگه. این جمله را از زبان جوانان زیادی از جمله دانشجویان می شنویم.»
حالا بذار درسم تموم بشه اون موقع یک فکری می کنم. حالا بذار بگذره 4 ماه دیگه یک فکری می کنیم این جملات همانند این است که سوار ماشینی باشیم و ندانیم به کجا می خواهیم برویم یا این دسته از افراد افرادی هستند که هدفی در زندگی ندارند و در آینده ممکن است با مشکلات بدتری روبرو شوند و ضررهای زیادی را متحمل شوند باید بدانیم از زندگی چه می خواهیم و به کجا می خواهیم برویم و به چه زمینه هایی علاقه داریم برای این کار لازم است هر شب حداقل 5 دقیقه هم که شده ببینیم از زندگی چه می خواهیم این کار لازم است تا بتوانیم سرنوشت خود را به گونه دیگری رقم بزنیم.
گروه 3- افرادی هستند که اهداف مشخصی دارند و در تلاش برای دستیابی به اهداف خود هستند ولی مشکل اینجاست که جلوی دیگران از خود و اهدافی که دارند به نحوی خاص و با تکبر صحبت می کنند و حتی از تجربیات دیگران هم گوش فرا نمی دهند.
مشخصه که این شخص هدف را به خاطر فخر فروشی به دیگران انتخاب کرده و وقتی اندکی به هدف و یا موفقیت خود نزدیک می شود فقط خود و هدفش را می بیند. ممکنه به خاطر فخرفروشی و غرورش ضررهای زیادی را متحمل شود.
نکته مهم: نیت انتخاب هدف و چرایی انتخاب هدف قبل از تلاش و برنامه ریزی برای هدف بسیار مهم است.
بخشی از فیلم استیو جابز را مطرح می کنم.
زمانی که استیوجابز قصد داشت یک کامپیوتر متنوع را تولید کند هدفش این بود که محصولی متنوع را برای مردم بسازد تا از آن لذت ببرند ولی زمانی که شرکتش را تأسیس کرد تنها به فکر کسب سود خود بود (پیشنهاد می کنم فیلم استیوجابز را تماشا کنید) در مسیر رسیدن به هدفت دچار تکبر و غرور نشو و این را بدان اگر موفقیت خود را مدیریت کنی دچار شکست خواهی شد و موفقیت تو بدان معنا نیست که در تمام عمرت و در راه مسیر زندگیت دچار مشکل نمی شوی.
گروه 4- افرادی که با وجود داشتن هدفی مشخص و برنامه ریزی مناسب اعتماد به نفس و باور قوی به خود ندارند و از واکنش دیگران عصبی و ناراحت می شوند و زمانی که شخصی به آن ها می گوید نمی توانی- توانایی نداری یا مورد تمسخر و انتقاد قرار می گیرند طاقت نیاورده و دست از تلاش بر می دارند.
خودباوری و اشتیاق در مسیر موفقیت و رسیدن به هدف بسیار مهم است خودباوری قوی منجر به اراده قوی می شوند پیگیری و مداومت در مسیر موفقیت  داشتن زندگی و سرنوشت ایده آل
مورد بعد: انتخاب همنشینان خوب: همنشین تو به باید که تو را عقل و دین بیفزاید.
هر انسانی زندگی خودش را پیش برده و سرنوشتن را خود رقم می زند مشکلات زیادی هم در سر راه زندگی انسان ها قرار دارد.
تفاوت انسان های موفق و ناموفق در این است که افراد ناموفق به خاطر مشکلات موقتی که در مسیرشان قرار می گیرد دست از تلاش بر می دارند. افراد موفق از مشکلات فرار نکرده و به دنبال راهی برای حل مشکلات خود می گردند و می دانند که مشکلات روزی تمام خواهند شد و موفقیت تدریجی و قدم به قدم اتفاق خواهد افتاد جمله معروفی از ناپلئون بناپارت: بارها شکست خوردم تا راه شکست دادن را یادگرفتم. شکست ها و شرایط بدگاهی اوقات باعث می شود ما به تصمیمات بهتری برای داشتن شرایط خوب در زندگی بگیریم. سرنوشت انسان با استفاده از تصمیماتی که در زندگی می گیرد و البته صبر و تحمل در شرایط سخت زندگی رقم می زند.
نکته مهم: برای حل مشکلات خود در هر زمینه ای از زندگی سعی کنید از افراد با تجربه و متخصص کمک بگیرید.
در پایان به شما چند نکته را یادآور خواهیم شد.
1- به خودتان ایمان داشته باشید زیرا تنها لایق داشتن زندگی ایده آل هستید.
2- خداوند بی دلیل بنده اش را خلق نکرده پس بدان از زندگیت چه میخواهی
3- لازم به ذکره که بگم این جمله را از زندگی حذف کنید: 1- دیگران شانس دارند 2- دیگری خوش شانس بود بدون تلاش شانس وجود ندارد.
4- همچنین هنگامی که به موفقیت رسیدید به دیگران نیز در موفقیت یاری رسانید زیرا با این کار خودتان لذت بیشتری از موفقیت می برید.
طبق گفته خودم موفقیت تو زمانی ارزشمند می شود ه به دیگران هم کمک کنی موفق شوند.
این نکته را نیز فراموش نکنید که کسی شما را مجبور نمی کند که رشد کنید یا هدف داشته باشید یا در یک کسب و کار خاصی مشغول به فعالیت شوید همه چیز بستگی به خودتان دارد.
انتخاب با شماست شما مسئول زندگی خودتان هستید دوستان شما همسایه شما پدر و مادر شما همه و همه فقط برخی از راه ها و مسیرها را در زندگی به شما نشان می دهند و تنها کسی که می تواند تصمیم بگیرد این راه ها را برود یا نه خود شمایید همچنین راجع به عقیده خودم (موفقیت هر زمانی ارزشمند می شود…) باز هم انتخاب با شماست که به افرادی که خواهان موفقیت هستند کمک کنی یا این که نه تنها خودتان از مسیر موفقیت لذت ببریند انتخاب با شماست ولی لازم است زمانی که به موفقیت دست یافتیم از خودمان بپرسیم چرا خواهان موفقیت بودیم یا از خودمان بپرسیم آیا زمانی که میخواستیم موفق شویم خود از تجربیات دیگران برای موفقیت استفاده کردیم یا خیر. با پرسیدن این سؤالات از خود سعی کنیم دلیل موفقیت خود را بیابیم و برای ادامه مسیر زندگی انتخاب بهتری داشته باشیم.
به پایان رسید این دفتر حکایت همچنان باقیست
محمدعارفبشارت
23آذر 1399
منبع : برتری خفیف جف اولسون
پارادایم موفقیت دکتر حمید دهقانی
قله ها و دره ها : دکتر اسپنسر جانسون


نیکو سخن گو و نیکو بیندیش

چگونه خودت را توصیف میکنی و چه میزان خودت را ارزشمند میدانی . چگونه آینده ات را ترسیم کرده ای و درباره خود می اندیشی . پاسخ به این پرسش ها . پاسخ به سرنوشت خودت است. چنانچه سرنوشت نیکو خواهی .با خویشتن نیکو سخن گو و نیکو بیندیش.
محمدعارف بشارت .اول خردادماه 1401


هدف

اگر بخواهی به خاطر دیگران و برای اینکه مقابل آن ها قد علم کنی و خودستایی کنی به هدف بزرگی برسی و به یک فرد بزرگی تبدیل شوی . باید بگویم مسیر نادرستی را برای دستیابی به هدفت انتخاب کردی . این مسیر چیزی جز کینه و عقده های درونی نیست . مهمتر از خود هدف. نیت انتخاب آن هدف است.اگر از مسیر هدف و دستاوردهای هدف هم لذت ببری . یقینا از درون. رضایتی نخواهی داشت . زیرا تنها خواسته ات ،اثبات خودت به دیگران بود . نه لذت بردن خودت از زندگی

محمدعارف بشارت بیست و چهارم اردیبهشت ماه 1401


اوج شکوفایی تو

شاید در حال حاضر تو را نادیده بگیرند و به گونه ای سرد و بی روح با تو رفتار کنند . اما روزی خواهد رسید که برای دیدنت لحظه شماری کرده و پس از دیدنت دستانت را به گرمی می فشارند
شاید در حال حاضر زمانی برای صحبت کردن باتو نداشته باشند . اما در زمان شکوفایی تو .خودشان به سمت تو می آیند.
پس صبور باش و تمام تلاشت را بکار ببر تا به اوج و شکوفایی برسی(البته این را در نظر داشته باش که برای دیگران به اوج و شکوفایی نرسی . بلکه برای قلب خودت . به این اوج وشکوفایی برس.

محمدعارف بشارت. چهاردهم اردیبهشت ماه هزار و چهارصد و یک


اختیار

یک سوالی ذهنم را درگیر کرده است. اگر قرار باشد مطابق میل و خواسته دیگران رفتار کنیم پس چرا به صورت ماشین کنترلی خلق نشدیم؟و انسانی دارای عقل و خرد خلق شدیم . در صورتیکه هیچ اختیاری در استفاده از عقل و خرد برای انتخاب مسیر زندگی خود نداریم!

مگر غیر از این است که هریک از انسانها مسئول سرنوشت خودشان هستند ؟؟

نوشته ای تامل بر انگیز. محمدعارف بشارت
اردیبهشت ماه 1401

گنجینه سخنان الهام بخش

(سخنان زیبا و الهام بخش که میتواند زندگی شمارا دگرگون کند)

به قلم محمد عارف بشارت

ای کاش

به جای گفتن ( ای کاش جای تو بودم) بهتر است بگوییم «به زودی کشف میکنم چگونه به جایگاهی همانند جایگاه تو برسم.

موفقیت تو زمانی تاکید میکنم. زمانی ارزشمند تر میشوند که به دیگران هم، در طی کردن مسیر موفقیت یاری برسانی آن زمان است که تو واقعا احساس موفقیت و خوشبختی میکنی زیرا تو علاوه بر ایجاد تحول در زندگی خود . در زندگی گروهی ، یا حتی یک نفر تحولی بزرگ ایجاد نمودی

چگونه با خیالی آسوده کارهایت را به فردا می اندازی در حالی که از فردایت و اتفاقاتش آگاه نیستی اگر طالب سعادتی بی درنگ برخیز و قدمی کوچک برای رویایت بردار.

زمانی که به فردی بزرگ و مهم تبدیل شدی ابتدا به سراغ فردی برو که به تو لبخندی تمسخر آمیز زد.

و محکم او را در آغوش بگیر و بگو همان لبخند تمسخر آمیز تو ، مرا ملزم و مصمم به دستیابی به اهداف زندگیم کرد.

پس اگر کسی به خاطر هدف بزرگت تورا مورد تمسخر قرار داد بدان و آسوده باش که مسیرت را درست برگزیدی.

زندگی سعادتمند

خواستن یک زندگی سعادتمند با انکار مشکلات امری نشدنی است. اگر زندگی سعادتمند و با عزت را میخواهیم ابتدا باید غرور و تکبر خود را زیر پا گذاشته و سختی هایی را برای رسیدن به سعدت و خوشبختی متحمل شویم . در واقع قاعده و قانون زندگی این چنین است.

نیت هدف

اگر به خاطر خودستایی و فخر فروشی مقابل دیگران بخواهی به هدف بزرگی دستیابی. باید بگویم مسیر و روش نادرستی را برای دستیابی به هدفت انتخاب نمودی زیرا مسیر را به خاطر کینه ها و عقده های درونی انتخاب نمودی . مهم تر از هدف ، نیت انتخاب هدف است. اگر بعد ها نیز از دستاورد هایت لذت ببری. یقینا از درون رضایتی نخواهی داشت. زیرا تنها خواسته تو تهی شدن از عقده های درونی و خودستایی در مقابل دیگران بود نه لذت بردن خودت از زندگی

اختیار زندگیت به دست کیست؟

سوالی ذهنم را درگیر کرده است اگر قرار باشد مطابق میل و خواسته دیگران رفتار کنیم، چرا به صورت ماشین کنترلی خلق نشدیم؟

و انسانی دارای عقل و خرد خلق شدیم ،در صورتی که هیچ اختیاری در استفاده از عقل و خرد خود برای تعیین مسیر زندگی خود نداریم مگر غیر از این است که هر یک از انسانها مسئول سرنوشت خودشان هستند؟

نادیده گرفته شدن

شاید درحال حاضر تو را نادیده بگیرند و به گونه ای سرد و بی روح باتورفتار کنند اما روزی خواهد رسید که برای دیدنت لحظه شماری کرده و پس از دیدنت دستانت را به گرمی می فشارند. شاید در حال حاضر زمانی برای صحبت کردن با تو نداشته باشند اما در زمان شکوفایی تو خودشان به سمت تو می آیند.

انسانیت

اگر از من بپرسند که انسانیت به چه معناست پاسخ خواهم داد

1-یعنی دیگران را زود قضاوت نکردن

2-یعنی بدون فکر حرفی را به زبان نیاوردن

3-یعنی احترام به انتخاب ها و تصمیمات سنجیده دیگران

4-یعنی زمانی که دوستمان ناراحت است به او کمک کنیم تا ناراحتیش را برطرف کنیم

5-یعنی نصیحت نکردن دیگران به خاطر اشتباهاتشان زمانی که خودمان نیز خطا و اشتباه میکنیم

6-یعنی بدون آگاهی کسی را مجازات نکردن

7-یعنی زود خشمگین نشدن

8-یعنی در کسب و کار خود انصاف و را به خرج دادن

9-یعنی فراموش نکردن کسی که در هنگام سختی ها همراهت بوده

10-یعنی تعریف کردن از نقاط قوت و توانایی های عزیزانمان برای دلگرمی آن ها

11-یعنی تحقیر نکردن عزیزان و دوستانمان نزد غریبه ها

12-یعنی احترام به پدر و مادر

دوست داشتن خود

اگر بخواهیم روابط فوق العاده ای را با دوستانمان داشته و اگر بخواهیم به جایگاه مناسبی در زندگی برسیم ابتدا باید به خودمان اهمیت داده و دوست داشته باشیم، چگونه خودمان را دوست داشته باشیم؟

به خودمان سخنان زیبایی گفته و نقاط قوت و توانایی های خود را به یاد آورده و مرور کنیم. برای خودمان هدیه ی زیبایی بخریم و کتاب های الهام بخش بخوانیم

گذشته

با جست و خیز کردن در گذشته و شخم زدن آن تنها فرصت بهتر زیستن در زمان حال و فرصت داشتن آینده ای درخشان را از خودت سلب میکنی

هدف خلقت

خداوند برای خلقت هریک از بندگانش دلیل و هدفی دارد

ماموریت ما بندگان خداوند درروی زمین، کشف دلیل خلقت خود را کشف کرد.

اما متاسفانه تعدادی از بندگان خداوند، از خودشناسی سر باز زده و هنگامی که در زندگی به جایگاه مناسبی دست نمی یا بند خود را بد شانس خطاب می کنند و یک فرد موفق و ثروتمند را خوش شانس و حرف و حدیث هایی را در غیاب او و درباره او بیان میکند . غافل از این که درک نمیکند و نمیداند که خوش شانسی و در نهایت موفقیت بدون تلاش هر زحمت حاصل خواهد شد.

شادی

زمانی می توان لحظات شادی را برای خود رقم زد که: 1-از داشته های خود لذت ببریم و به خاطر نعمت های خداوند(مانند دست و پای سالمی شکر گذاری کنیم) 2-زمانی که درک کنیم مشکلات حل شدنی هستند و برای آن ها راهکاری بیابیم 3-که به دیگران کمک کنیم، این کمک میتواند به صورت عبور سالمندان از خیابان باشد و یا اینکه به فرد هم سن و سال خود کتاب ارزشمندی هدیه بدهیم که میتواند زندگی او را تحت تاثیر قرار دهد. یا گوش دادن به حرف های دوستانمان که از موضوعی رنجیده خاطر هستند

در حال حاضر کدامیک از این 3 مورد ، موجبات شادی شما را فراهم نموده است؟

ثروت

از دیدگاه من دونوع ثروت وجود دارد : 1-ثروت معنوی 2-ثروت مادی

اگر خوب فکر کنیم متوجه خواهیم شد که اکثر ما انسانها از ثروت معنوی برخورداریم ثروت های معنوی ما، سلامتی ما از لحاظ جسمانی است اعضای بدن سالم کافیست کمی فکر کنیم، چشمانی سالم و بینا، پاهایی که با آن ها به هرجایی که اراده کنیم می رویم و دستانی که با آن ها کارهای پسندیده بسیار زیادی میتوان انجام داد. ثروت معنوی را دارا نباشیم ، هیچ انگیزه برای دستیابی به ثروت مادی وجود نخواهد داشت.

شکستی وجود ندارد شما به هیچ عنوان شکستی نمی خورید و بازنده نمی شوید

بلکه هر مرتبه راه های پیروزی و موفقیت را کشف میکنید و همچنین راه هایی را که مانع شکست و زیان شما خواهد شد را کشف می کنید در صورتی بازنده واقعی هستید که از این راه های کشف شده استفاده نکنید و در واقع آرزو ها و اهداف خود را رها کنید.

مقایسه کردن=تباهی

اگر دوستان تو در سنین جوانی و زودتر از تو به موفقیت رسیدند نگران نباش و خودت را با آن ها مقایسه نکن. اگر تو در مسیر رسیدن به هدفت هستی، از آن لذت ببر. تصمیمات عجولانه نگیر و با صبر و استقامت و گام های کوچک قدم بردار.

زیرا همین طی کردن مسیر موفقیت است که زندگی را شیرین تر و لذت بخش تر می کند پس از رسیدن به موفقیت شاید چنین لذتی وجود نداشته باشد و روزی دلت برای چنین مسیری تنگ شود پس آهسته قدم بردار و با تصمیمات عجولانه که ناشی از حسادت و غبطه است خودت را به تباهی نکشان.

انتقاد

انتقاد اشتباه همانند این است که شما از بازی یک بازیگر ایراد بگیرید در صورتی که شما تخصصی در بازیگری ندارید

پس قبل از اینکه از کسی انتقاد کنید از خودتان بپرسید آیا من در جایگاهی هستم که بتوانم انتقاد کنم و آیا تا به حال خودم اشتباه نکرده ام.

قبل از این که از شخصی انتقاد کنید او را به خوبی بشناسید . برای این که از شخصی انتقاد کنید باید ببینید آیا شما هم انتقاد پذیر هستید. به یاد داشته باشید در هنگام انتقاد از شخصی یا کاری ابتدا نقاط قوت و مثبت او را بیان کنید. اگر در جایی نظر شمارا نپرسیدند نیازی به انتقاد کردن نیست

نکته مهم: انتقاد کردن به شیوه صحیح می تواند باعث رشد و ترقی شود اگر میخواهید رشد کنید و به فرد مهمی تبدیل شوید اصطلاح من همینم که هستم را از زندگی خود حذف کنید. این اصطلاح شمارا از رشد و پیشرفت دور کرده و همچنین باعث دوری کردن عزیزانتان از شما خواهد شد . یک نکته دیگر ، فراموش نکنید در هنگام انتقاد کردن از لبخند نیز استفاده کنید این گونه شخص طرف مقابل شما احساس راحتی و صمیمیت کرده و به شیوه موثر تری به حرف های شما گوش خواهد داد

فواید داشتن هدف

وقتی صحبت از داشتن هدف در زندگی میشود عده ای از خودشان و یا از دیکران می پرسند فایده داشتن هدف چیست پاسخ من به این دسته از آدمها این است:

1-داشتن هدف نگاه شما را به مشکلات زندگی تغییر می دهد و شما درصدد حل مشکلات بر می آیید

2-به خاطر نعمت های زیبای خداوند شکر گذاری میکنید

3-داشتن هدف بر روی خلق و خوی شما تاثیر می گذارد و باعث می شود بیشتر لبخند بزنید

4-داشتن هدف در زندگی یعنی داشتن دلیل برای بیدار شدن هنگام صبح

5-روابط شما را با اطرافیانتان مستحکم تر خواهد کرد و همین مسئله باعث افزایش اعتبار شما نزد اطرافیانتان می گردد با وجود تمام این مزایا باز هم سوالی درباره هدف و فواید آن دارید؟

دوست

یک دوست خوب ، زمانی یک دوست خوب است که:

1-وقتی زمین خوردی دستت را بگیرد و بلندت کند

2-زمانی که همه از تو روی گرداندند و حمایتت نکردند دست حمایتش را به روی شانه هایت بگذارد
3-یک دوست خوب زمانی دوست خوب است که در زمان رشد و ترقی اش تورا فراموش نکند

4-یک دوست خوب زمانی دوست خوب است که تجربیات ارزشمند زندگیش را برای کمک به پیشرفت تو در اختیارت قرار دهد

5- یک دوست خوب زمانی یک دوست خوب است که راز دار تو باشد

6-یک دوست خوب زمانی دوست خوب است که به خاطر دیدن خوشحالی و لبخند تو ، لبخند بر لبش بنشیند و خوشحال باشد.

وقتی یک دوست خوب و ذلسوز تورا همراهی می کند انگیزه تو در زندگی بیشتر می شود

*بهترین دوست یک شخص،خدای اوست زیرا خداوند تبارک و تعالی، بدون هیچ منت و توقعی به حرف ها و درد و دلهایت گوش خواهد داد

*سوال اینجاست که از کجا مطمئن شویم نزد دوست خود ارزش و اعتبار داریم؟

پاسخ: زمانی که تصمیم به انجام یک کار اشتباه (مثلا گفتن دروغ مصلحتی به پدرو مادر)گرفتیم و آن دوست مارا از این کار منع کرد این مسئله نشان دهنده ارزش و اعتبارمان نزد دوستمان است اما اگر او نسبت به حرف ما و تصمیم ما (دروغ مصلحتی)عکس العملی نشان نداد و یا مارا تشویق به انجام چنین کاری کرد بهتر است ارتباط خود را با او به اتمام برسانیم زیرا بعد ها امکان دارد دست به کار های اشتباه بزرگ تری بزنیم و راه برگشتی وجود نداشته باشد و یا شخصیت خود را با ادامه دادن روابطمان، زیر سوال ببریم

نگرش اشتباه

برای من سوال اساسی پیش آمده است . این که از چه زمانی و از چه قرنی و دورانی،نام تلاش کردن و زحمت کشیدن برای کسب روزی حلال را حمالی گذاشته اند. اگر این چنین باشد که کارمندان یک شرکت و کارگران یک کارخانه و … حتی بنده هم در حال حمالی برای دیگران هستیم . ارزش و اعتبار تلاش و زحمت را با این اصطلاحات نادرست پایین نیاوریم

یک نگرش اشتباه دیگر این است که درون مدرسه به دانش آموزان گفته می شود اگر درس بخوانی دکتر و مهندس می شوی و اگر هم درس نخوانی ، یک خدمتکار یا رفتگر خواهی شد. مگر این شغل شریف چه ایرادی دارد؟

قضاوت کردن

هرگاه خواستی رفتار کسی را قضاوت کنی ابتدا به رفتار خودت نگاهی بینداز. هر گاه کسی را سوار بر ماشین مدل بالا دیدی و خواستی او را قضاوت کنی ، ابتدا سختی هایی را در زندگی متحمل شو که او متحمل شده. هرگاه خواستی کسی را از روی ظاهرش قضاوت کنی ابتدا به سخنان او گوش بده آن گاه واقعیت زندگی او را کشف کن و قضاوتش کن.

صداقت

اگر خواستی در کاری(شغل،حرفه) باکسی شریک شوی، قبل از ملاک های تجربه، تحصیلات و…. صداقت او را در نظر بگیر صداقت یکی از اصلی ترین و مهم ترین رکن های زندگی خوب است زیرا صداقت گرانبها ترین خصلتی است که هر کس آن را دارا نیست. صداقت مسئولیت پذیری است. مسئولیت پذیری اعمال و رفتار ما در مقابل خداوند . یعنی تو با داشتن صداقت مسئولیت انجام اعمال نیک را در زندگی دنیوی بر عهده داری.

زندگی

میان زندگی کردن و زندگی را گذراندن فاصله و تفاوت بسیاری وجود دارد کسی که از زندگی لذت می برد واقعا زندگی می کند و کسی که از زندگی لذت نمی برد، تنها درحال گذراندن زندگی است کسی که هرروزش با روز های قبل یکسان است در حال گذراندن زندگی است اما کسی که سعی می کند هر روزش بهتر از روزهای قبلش باشد از زندگی لذت می برد.

عشق

لازمه وصال به معشوق وجود نفرتی در درون توست . برای رسیدن به آنچه عاشقش هستی باید نفرت و نارضایتی ای وجود داشته باشد چرا که چنین نفرتی، پروبالی برای پرواز و انگیزه ای برای حرکت را به تو هدیه می دهد. همانند این که عاشق و خواهان ثروت هستی و از فقر نفرتی بزرگ داری، همانند این که عاشق و خواهان یک همراه و همزبانی و از عزلت نشینی و سکوت و تنهایی بیزاری

غرور

دنیا مگر چند روز است که ما عمر خود را صرف فقر فروشی و غرور در مقابل دیگران کنیم در صورتی که ما نیز قبل از پرواز در عرش بر روی فرش می نشستیم و آرزوی رسیدن به عرش را داشتیم.

*غرور و تکبر آفتی است که مارا از موفقیت باز می دارد و در نهایت تنهایی مارا رقم خواهد زد.

خشم( بیان تجربه شخصی خود )

برای هر یک دقیقه ای که عصبانی هستی شصت ثانیه شادی را از دست میدهی «رالف والد امرسون»

زمانی که عصبانی هستید از 1تا 10 بشمارید روش بسیار خوبی است زیرا همین 10 شماره می تواند ادامه مسیر زندگی شمارا تعیین کند و به فکر فرو ببرد. خشم نابجا میتواند شخصیت و اعتبار و تحصیلات را زیر سوال ببرد. خشم نابجا و بیهوده شما را به فردی تنها تبدیل می کند . زمانی که راهکاری برای حل مشکلات وجود دارد دیگر خشم را میخواهی چکار؟ تنها در دو زمان می توان خشمگین و عصبانی شد:

1-زمانی که از زندگی روزمره و تکراری خود خسته شده ای

2-زمانی که می خواهی از حق مظلوم دفاع کنی.

خشم خشمی که به دلیل انجام صحیح وظایف و مسئولیت پذیری باشد و منجر به اصلاح امور زندگی شود، برتر از مهربانی ترحم آمیز است

گوش دادن موثر

کسی که چشم به لبان تو دوخته و به حرفها و سخنان تو گوش فرا میدهد و به نشان تائید سرش را تکان می دهد . ارزش و اعتبار تو را به خوبی درک کرده و ارزش فداکاری را دارد . کسی که به سخنان تو گوش فرا می دهد و به نشانه تائید سرش را تکان می دهد یعنی تو را فردی مهم در زندگی اش می پندارد.

پس ارزش کمک کردن در هنگام سختی هارا دارد. کسی که به سخنان تو گوش فرا می دهد چنین پیامی را به ما میرساند که تو در قلب من نفوذ کردی، پس ارزش دوست داشتن را دارد.

سخن گفتن

*برای بیان سخنان گرانبها باید به فردی گرانبها تبدیل شد.

*برای سخن گفتن ابتدا باید سکوت کرد تا بعدها سخنی ارزشمند برای بیان کردن داشته باشی (کنایه از این که تا زمان رسیدن به آرزو هایت سکوت کن)

* اگر می خواهی ارزش خود را بالا ببری باید ابتدا سکوت کنی و پس از چند لحظه تفکر سخن بگویی آن زمان است که سخنانت ارزش شنیدن دارد.

کتاب و عملگرایی

اگر کسی را از صمیم قلب دوست دارید، کتاب را به او هدیه بدهید

زندگی انسان ها را می توان به دو بخش تقسیم کرد :

1-بخش اول زمانی است که متولد میشوی ودوران خردسالی را میگذرانی و رشد میکنی

2-زمانی که با مطالعه کتابی ارزشمند متولد می شوی وبه عنوان شخصیتی جدید در جامعه حضور پیدا می کنی زیرا آن زمان استعداد ها و توانایی ها خود را کشف میکنی پس یعنی مجددا متولد شده ای زیرا چه بخواهی چه نخواهی پس از مطالعه کتاب شخصیت جدیدی در درون تو متولد خواهد شد و به فردی عملگرا تبدیل خواهی شد.

کتاب های خوب گنجینه هایی هستند که برای دستیابی به آن ها باید خواهان آن گنجینه ها باشی . زیرا هرکس نمی تواند درک کند چرا باید به چنین گنجینه هایی دست یابد، تنها آن هایی میتوانند به این گنجینه ها دست یابند که خواهان سرنوشتی نیکو برای زندگی خود هستند.

ترس

ترس هایی که برای انجام کار های بزرگ باشد هرچند گاهی اوقات منجر به اقدامات و انتخاب های صحیح می شود اما گاهی اوقات حسرت های بزرگی را به همراه خواهد داشت

ترس هایی که به خاطر جلوگیری از اشتباهات ایجاد شود ترس بیهوده نیست. اما باید گفت، که انسان های بزرگ دنیا نیز اشتباهات و خطاهایی مرتکب شدند اما از ترس ها و اشتباهاتشان برای داشتن زندگی بهتر استفاده کردند، یعنی روش هایی را آموختند که منجر به موفقیت نمی شود . اما برخی از ترس ها در نهایت منجر به اقدام نکردن شده و اسوس ها و حسرت هایی را به همراه دارد که این ترس بسیار برای زندگی انسان مضر است . در نهایت باید بگویم ترس از شکست را از زندگی خارج نکرده و زیرا شکستی وجود ندارد یا موفق می شویم یا می آموزیم که با استفاده از چه روش هایی موفقیت بدست نمی آید.

آبتنی در حوضچه اکنون

هنگام که کودکی 5یا 6 ساله هستیم آرزو داریم بزرگ شویم و مانند آدم بزرگ ها رفتار کنیم ، هنگامی که نوجوان و جوان هستیم و با چالش های زیادی رو به رو می شویم ، آرزو می کنیم به دوران کودکی بازگردیم و یا آرزو می کنیم که به سرعت از این چالش های دوران جوانی عبور کرده و در زمان کهنسالی به استراحت بپردازیم. زمانی که به کهنسالی می رسیم دلتنگ دوران جوانی و کودکی مان خواهیم شد، سوال اینجاست که پس چه زمانی قرار است از زندگی لذت ببریم؟

اگر بخواهیم این گونه پیش برویم که زندگیمان سراسر ، حسرت و دلتنگی خواهد بود . به کجا چنین شتابان؟

برای لذت بردن از زندگی ، از زمان حال لذت ببر و زندگی کن ، زندگی زمان حال است.

عادت

عادت های ما در اصل همان شخصیت و منش ما هستند و گاهی اوقات با نگاه به عادت های هر فرد می توان سرنوشت و آینده وی را تشخیص داد ، البته باید گفت عادت های دوران کودکی نمایانگر شخصیت ها نیستند بلکه رفته رفته و با کسب تجربیات بیشتر عادت های جدید را در خود شکل داده و سرنوشت خود را رقم می زنیم

برای ایجاد عادت های خوب و آرامش بخش بهتر است هر از چند گاهی به محیط های آرامش بخش برویم

برای انتخاب عادت های خوب باید دوستان خوب و الهام بخشی را انتخاب کنیم .

برای تبدیل شدن به فردی بزرگ نیز احتیاجی به اقدامات خیلی بزرگ نیست بلکه ابتدا باید عادت های خوبی را در خود پرورش داد

الهام بخش بودن

با معرفی یک کتاب یا یک فیلم تاثیر گذار یا یک فایل ضبط شده صوتی می توان به یک فرد آرامش دهنده و موثر در زندگی یک فرد تبدیل شد و این همان الهام بخش بودن است ، و از همه مهم تر این که با الهام بخشی و آرامش دادن به دیگران ، خودمان نیز آرامش بیشتری میابیم و انگیزه بیشتری را برای ادامه زندگی می یابیم و اگر هدفمان را نیز فراموش کرده باشیم مجددا آن را به یاد می آوریم و اگر بخواهیم از دیدگاه دینی هم به این مسئله نگاه کنیم سعادت اخروی نصیبمان میگردد.

تنبلی

همانطور که جهان بر پایه علت و معلول بنا شده و هیچ حادثه ای بی علت رخ نمی دهد تنبلی و سستی هم علتی دارد. همانطور که برای هر مشکلی راه حلی وجود دارد بهتر است قبل از این که لفظ تنبل را برای شخصی به کار برده و او را سرزنش کنیم، بهتر است علت تنبلی اورا جویا شویم و یا به جای آنکه خودمان را به خاطر تنبلی سرزنش کنیم و دشنام دهیم . بهتر است ابتدا به خودمان افتخار کنیم! چرا که یکی از دلایلی که مانع پیشرفت ما می شود را کشف کرده ایم و سپس به دنبال راهکاری برای رفع این مشکل باشیم طبق گفته آنتونی رابینز سخنران انگیزشی آمریکایی انسان ها تنبل نیستند، بلکه اهدافی را انتخاب می کنند که اشتیاقی برای دنبال کردن آن ندارند. مسلما و طبق تجربیات کوتاه خودم ، یک از اصلی ترین دلایل تنبلی انسان ها . همین است که اشتیاقی برای محقق ساختن هدف خود ندارند . این مسئله نمایانگر آن است که هدفی را به او تحمیل کرده اند.

از تنبلی و سستی خود هراسان نباش . درست است که فرصت ها مثل نسیمی میگذرند . اما گاهی اوقات تو بر این گذر زمان برای انتخاب هدف درست در زندگی نیاز داری تا بتوانی از استعداد هایت که خداوند آن هارا در درون تو قرار داده است . استفاده کنی، مگر چند بار زندگی میکنیم که از استعداد ها و توانایی هایمان برای داشتن زندگی فوق العاده استفاده کنیم؟ درست است یک بار!

به قول دوست و استاد خودم : زندگی کوتاه تر از آن است که از استعداد ها و توانایی هایمان استفاده نکنیم.

به پایان آمد این دفتر         حکایت همچنان باقیست

این کتابچه (گنجینه سخنان الهام بخش) تقدیم به دوستانی که در زندگی طالب سعادت و خوشبختی هستند.

محمد عارف بشارت

سی ام اردیبهشت ماه 1401

وبسایت مهرجویی