شنونده خاموش

نام نویسنده
محمدعارف بشارت

من محمد عارف بشارت هستم  دانشجوی 21 ساله که به کتاب های انگیزشی و روانشناسی موفقیت به شدت علاقه دارم (البته رشته اصلی من اقتصاد است) قصد  دارم تجربیاتم را در این کتاب در اختیار مردم عزیز کشورم قرار  دهم حتماً می پرسید چه تجربه ای سالها دراین فکر بودم که یک روز خوب باید بیاد باید یک روز حوصله داشته باشم تا بتونم کاری را انجام بدم به نوعی منتظر یک معجزه بودم بعدها متوجه شدم ساختن یک روز خوب و داشتن یک حال خوب به خودم بستگی دارد حتی از پدربزرگم شنیدم که به من می گفتن به خودت تلقین بد نکن بعد از مدتی  متوجه شدم که منظور شان سخنان منفی است مواردی مانند من نمی توانم این کار را انجام بدم من حالم مساعد نیست یا من حوصله ندارم و در این کتاب تأثیر این جملات درزندگی را بیان خواهم کرد.

همه ما24 ساعت روز را در اختیار داریم از 8 ساعت خواب که بگذریم 16 ساعت زمان تا پایان روز باقی است در طی این 16 ساعت با آدمهای زیادی سرکار داریم همکار، همسایه، دوست، پدر و مادر و همسر و کاسب محل و همچنین در این 16ساعت افکار زیادی به ذهنمان خطور می کند مثبت منفی.حال سؤال اینجاست چرا فردی در این 16 ساعت شاد است و می خندد و دیگری ناراحت است و گله و شکایت می کند و حتی گریه می کند (در این 16 ساعت جملات و کلمات زیادی بر زبان می آوریم مثبت منفی) این افکار و جملات و کلمات می توانند سرنوشت ما را رقم بزنند اگر می خواهید بدانید چگونه این کتاب را تا پایان بخوانید.

محمدعارف بشارت/ یزد/ شهریورماه 1399

فصل اول: کارکرد مغز انسان

شاید باور نکنید قدرتمندترین ابزاری که شما در زندگیتان در اختیار دارید  ذهن شماست درسته ذهن شما: ذهن شماهمقادراست شما را به موفقیت بزرگ و جایگاه والا برساند و هم قادر است شما را شکست بدهد و در سطح پایین زندگی نگه دارد. افکاری که در ذهن  ما قرار می گیرند  ما را به انجام اقداماتی وا می دارند و حتی به بیان جملاتی منفی ومثبت و همین اقدامات و جملات می توانند سرنوشت ما را رقم بزنند. به همین دلیل است که نام این کتاب شنونده خاموش گذاشتم.

عملکرد ذهن

ذهن انسان ها به دو بخش تقسیم شده است

1- خودآگاه  2- ناخودآگاه 

1- خودآگاه آن بخش از مغز انسان که هنگام یادگیری مطلبی از آن استفاده می کنیم و قدرت استدلال و تحلیل دارد که آیا این مطلب را یاد بگیریم یا نه؟ این مطلب آسان است یا سخت و جالب است که بدانید فقط 5 الی 10 درصد از فعالیت مغز را برعهده دارد و پوشش می دهد.

ناخودآگاه: بخش ناخودآگاه مغز 90 الی 95 درصد از فعالیت و عملکرد مغز را تشکیل می دهد و این قسمت از مغز باور ما را در زندگی شکل می دهد اما قدرت تحلیل و تشخیص ندارد و همه چیز را قبول می کند چه افکار و جملات مثبت و چه افکار و جملات منفی

– ضمیر ناخودآگاه چگونه کار می کند.

زمانی که ما عملی را  به طور مداوم انجام می دهیم به عادت تبدیل می شود مثل راه رفتن در زمان کودکی  بارها این کار را تکرار کردیم تابه صورت یک عادت درآمد همانطور که برخی از کارها می توانند به یک عادت تبدیل شوند افکار هم می توانند به یک عادت تبدیل شوند. افکار منفی یا افکار مثبت نکته مهم اینجاست که افکاری که به یک عادت تبدیل میشوند در بخش ناخودآگاه مغز ما قرار  میگیرنداجازه بدهید تجربه ای در این زمینه مطرح کنم.

رمانی که ترم ششم دانشگاه بودم درس آسانی را در این ترم داشتیم که من خیلی به این درس علاقه داشتم و مدام با خودم فکر می کردم من در امتحان پایان ترم این درس را 20 خواهم گرفت و برای 20 شدن تلاش می کردم تا بالاخره پایانترم این درس را 20 شدم (البته از استادم هم تشکر می کنم) تجربه ای دیگر: زمانی که ویروس کرونا وارد دنیا شدن بود یکی از نزدیکان من مدام ترس از مبتلا شدن به کرونا را داشت و مدام به این فکر می کرد که ممکن است به کرونا مبتلا شود چنین اتفاقی هم برایش افتاد و مدتی به کرونا مبتلا شد. ضمیر ناخودآگاه تمام افکار مثبت یا منفی را می پذیرد و آن ها را در واقعیت نمایان می سازد وقتی مدام به  قضیه ای بد و منفی فکر می کنید ضمیر ناخودآگاه چون قوه تحلیل وتشخیص ندارد ان را می پذیرد حتی کلمات و جملات و البته تلقینات در ضمیر ناخودآگاه ها اثر گذارند که در فصل بعد به این موضوع اشاره خواهیم کرد.

این عملکرد ضمیر ناخودآگاه مشابه قانون جذب است (شما به فرآیند فکر می کنید آن را  جذب می کنید) در پایان این فصل به این نکته اشاره می کنم که افکار ما به قابلیت این را دارند که به واقعیت تبدیل شوند پس مواظب افکار خود باشیم.

فصل دوم

تلقین و تأثیرات آن بر زندگی انسان ها

در فصل پیش به این نکته اشاره کردم که قدرت ضمیر آگاه بسیار کمتراز ضمیر ناخودآگاه است. مثلاً اگر شما راجع به یک موضوع منفی یا حرف منفی یکبار فکر کنید ضمیر خودآگاه شما با 5% نیرویی که در اختیار دارد آن حرف یا موضوع را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهداما اگر مدام به قضیه منفی فکر کنید ضمیر خودآگاه توانایی پذیرش آن را ندارد و مسئولیت پذیرش این قضیه را به ضمیر ناخودآگاه می سپارد حال در این فصل  قصد دارم در مورد نفوذ کلام در ضمیر ناخودآگاه و تأثیرات آن در زندگی انسان ها صحبت کنم.

تلقین: تکرار یک کلمه یا یک جمله (چه مثبت و چه منفی) تلقین نام دارد. تلقین تأثیر شگرفی بر ضمیر ناخودآگاه دارد. به  جملات زیر توجه کنید من نمی توانم در کنکور قبول شوم، من نمیتوانم به دانشگاه بروم. من از این آدم نفرت دارم من اگر این آدم را یکبار دیگر ببینم می کشم یا من نمی توانم این درس را یاد بگیرم این درس خیلی سخت است یا نکنه من در تست خوانندگی قبول نشوم حالا به این جملات توجه کنید:

من امروز درآمد عالی ای را بدست می آورم من در محل کارم به خوبی وظایفم را انجام می دهم من امروز کتاب شنونده خاموش را به پایان می رسانم.

تمام این جملات تلقینات مثبت و منفی هستند که زمانی که آن ها را به کار ببریم و تکرار کنیم در ضمیر ناخودآگاه ما نفوذ کرده و  به باورما تبدیل می شود. حتی زمانی که با کینه و نفرت در مورد شخصی صحبت می کنیم ضمیر ناخودآگاه ما آن را می پذیرد. اجازه بدهید تجربیاتم را در این زمینه برایتان مطرح کنم.

آن زمان که یک نوجوان 18 ساله بودم فکر می کردم باید حوصله داشته باشم یا حتماً باید یک روز بیاد که من حالم خوب باشه تا بتوانم درس بخونم یا کار دیگری انجام بدهم مدام این جملات در زبانم می چرخید من حالم خوب نیست من حوصله ندارم من حوصله ندارم یا تقصیر پدر و مادرم است هست که … خلاصه که همیشه این جملات در زبانم می چرخید یا یک روز دیگر من به خودم می گفتم من امروز باید دیگه اتاقم را مرتب کنم یا امروز میخوام اتاقم را مرتب کنم همینطور هم شد من همان روز اتاقم را خوب مرتب می کردم یا زمانی که ترم 6 دانشگاه بودم همانطور که گفتم یک درس رو که بهش بسیار علاقه داشتم 20 شدم و به خاطر این بود مدام به خودم می گفتم من این درس آسان را 20 خواهم شد. البته اشتباه نشه برای موفقیت در زمینه های تحصیلی و شغلی تنها  تلقین کافی نیست باید تلاش وکوشش را هم بکار ببریم و سپس نتیجه را مشاهده کنیم و لازم به ذکر است که تلقینات مثبت را باید با شور و اشتیاق به کار ببریم تا به نتایج دلخواهمان برسیم.

تاریخچه تلقین

کاشف علم تلقین یا پدر علم تلقین شخصی فرانسوی به نام امیل کوئه بود  یک دکتر داروساز فرانسوی  که پس از مدتی بررسی توانست تلقین را کشف کند و جمله معروف من هر روز در هر مسیری (از هر حیث و هر جهت بهتر و بهتر می شوم) را از خود بر جای گذاشت.

او یک روز صبح به پسرش حرف سرزنش کننده ای زد و بعد از آن مشاهده کرد که پسرش تا پایان روز غمگین و ناراحت و دلشکسته است.

یک روز بیماری نزد امیل کوئه آمد و گفت دارویی بده تا بیماری من بهبودیابد امیل کوئه به او گفت تو باید بری پیش دکتر تا برات نسخه تجویز کنه بعد من بهت دارو بدم ولی آن بیمار باز اصرار کرد امیل هم رفت و یک داروی داخل پاکت گذاشت و به بیمار داد  و  گفت که مطمئن باش که با این دارو حتماً سلامتی ات رو بدست می اوری و بهبود می یابی چند روز بعد آن بیمار آمد و گفت  حالم بهبود یافته و دارو مؤثر بوده است امیل کوئه تعجب کرد و بعد از مدتی بررسی متوجه شد که وقتی از یک نفر یا یک دارویی تعریف و تمجید  کنیم بسیار مؤثر واقع می شود.

اثرات تلقین دیگران بر زندگی ما

نکته بسیار بسیار مهم اجازه ندهیم سخنان منفی دیگران ما را از آینده و سرنوشت عالی که می توانیم داشته باشیم دور کند

گاهی اوقات سخنان و تلقینات دیگران می تواند ما را آزرده خاطر کرده و سست کند و حتی شخصیت ما را زیر سؤال ببرد و بالعکس تلقینات و سخنان مثبت دیگرانمی تواند شور و اشتیاق ما را برای موفقیت بیشتر کند. اغلب اینگونه تلقینات را در کودکی مشاهده کردیم و یا پذیرفتیم یا نپذیرفتیم. دیگران ممکن است به ما تلقین کنند ولی پذیرش تلقینات چه مثبت چه منفی بستگی به تصمیم و انتخاب ما دارد. حتماً داستان توماس ادیسون و اخراج شدنش از مدرسه را شنیدید. معلمان و مدیر مدرسه توماس ادیسون به مادر توماس گفتند پسر شما کندذهن است و هیچ چیزی یاد نمی گیرد و او را از مدرسه اخراج کردند وقتی که توماس مادرش را دید از او پرسید: در مدرسه به شما چی گفتند مادر توماس به او گفت: آنها به من گفتند: پسر شما توماس آنقدر باهوش است که معلمان ما نمی توانند به او درس بدهند مادر توماس ادیسون به او یک تلقین مثبت کرد و این تلقین مثبت در ضمیر ناخودآگاه توماس جای گرفت و توماس ادیسون به یک مخترع بزرگ تبدیل شد. در زندگی ما انسان ها با این تلقینات بسیار زیاد مواجه می شویم اگر با تلقینات منفی مواجه شدیدتنها یک نکته را به خاطر بیاورید که خداوند همه بندگانش را دوست دارد و دوست دارد همه بندگانش مسیر درست را انتخاب کرده و به جایگاه والایی برسند.

ترس عامل بزرگ شکست است.

خواننده ای بسیار صدای خوبی داشت و در حال آماده سازی خود برای آزمون تست صدا بود. او در تلاش بود که ناگهان به خودش گفت من می دانم که صدای زیبایی دارم ولی نکته یک وقت خراب کنم و بعد گفت میترسم که در امتحان تست صدا قبول نشوم او این تلقینات منفی را به خود گفت و شد آنچه نباید می شد در امتحان تست صدا رد شد. این موضوع را مدنظر داشته باشید که با چه کسی دوست می شوید.

راهکار: بهتر است هنگاهی که کسی به شما تلقینی منفی کرد سریع از او خداحافظی کنید و ارتباط خود را باوی کاهش داده و یا در صورت امکان قطع کنید

اثرات تلقینات مثبت: 1-  باعث بهبود روابط و برخورد مناسب با دیگران می شود. 2- منجر به شادی شما می شود. 3- موفقیت در زمینه شغلی و تحصیلی را برایتان به ارمغان می آورد. که در فصل آینده به اثرات تلقینات بیشتر اشاره خواهیم کرد. پایان فصل دوم

فصل سوم

اثرات تلقین:

همانطور که در فصل پیش گفتم شما زمانی که مدام به ماجرا یا نکته ای فکر می کنید یا حرفی را مدام به زبان بیاورید به ضمیر ناخودآگاه خود اجازه دادید آن را بپذیرد در این فصل می خواهم پیامدها و اثرات تلقین مثبت یا منفی را برایتان مطرح کنم.

پیامد تلقین مثبت

1- دست یابی به اهداف زندگی  یکی از راه هایی که می تواند انسان را به هدفش برساند فکر کردن دائم به آن هدف یا صحبت کردن درباره آن است حتماً این جمله را شنیدید که شماهمانی میشوید که دائم به آن می اندیشید ضمیر ناخودآگاه ما می تواند ما را به رویاهایمان برسند طبق تحقیقات انجام شده قدرت تلقین در موفقیت خیلی بالاست و تقریباً افراد موفق و ثروتمندی مانند هیلتون و توماس ادیسون از تلقین مثبت استفاده کردند (البته باز هم می گویم تنها تلقین نمی تواند باعث موفقیت شود.)

2- شادمانی و ارتباط قوی تر با اطرافیان: تجربه بنده در زمینه بکارگیر تلقینات نشان داده روزی  که از تلقینات مثبت استفاده می کنم آن روز به یک روز عالی برای مند تبدیل می شود مثلاً وقتی می گفتم امروز یک روز خوبی است و امروز واقعاً هوا عالی است و من امروز مثلاً 15 صفحه کتاب می خوانم و  و نکات خوبی را یاد می گیریم همان می شد و من واقعاً آن روز نکات زیادی را یاد می گرفتم و شاد بودم و ارتباط مؤثرتری با اطرافیانم داشتم. تلقین مثبت و داشتن فکر مثبت باعث طول عمر بیشتر انسان میشود

نکته بسیار مهم: شادی باعث موفقیت بیشتر می شود ابتدا باید شاد باشی تا به موفقیت های بزرگی دست پیدا کنید.

3- موفقیت شغلی: زمانی که در مورد نکات مثبت فکر می کنی و به خودت تلقین می کنی یا من روز بسیار عالی را دارم سیستم بدن و ضمیر ناخودآگاه به جملات شما واکنش نشان می دهد. حتما می گوییدچگونه می توانیم افکار مثبت داشته باشیم راهکار من شکر گزاری نسبت به نعمت های خداوند است

پیامد تلقینات منفی: 1- منجر به مرگ می شود: وقتی که شما مدام به یک موضوع منفی فکر می کنید یا در موردش صحبت می کنید.

همانطور که گفتم در ضمیر ناخودآگاهتان اثر می گذارد و به صورت واقعیت اتفاق می افتد فکر کردن و صحبت کردن درباره بیماری هم همینطور است.  شاید بیماری آدم را نکشد ولی ترس از بیماریو فکر کردن و حرف زدن در مورد آن حتماً آدم را می کشداجازه بدید تجربه ام را در این زمینه برای شما بازگو کنم.

حدود چند هفته پیش بود ناگهان بعد از تمام شدن شامم احساس کردم دندان دردم دارد شروع می شود یکی دوبار زبانم رو زدم به دندونم و به خودم گفتم نکنه دوباره دندون درد شدیدی بگیرم. همان شد آن شب من دندان درد شدم و تا صبح خوابم نمیبرد. این تجربه رابه این دلیل برای شما بازگو کردم که بگویم افکار منفی و استرس و ترس همیشه وارد ذهن انسان می شود ولی بستگی به خود ما دارد که به فکر کردن و صحبت کردن درباره آن ها ادامه بدهیم و بگذاریم ضمیر ناخودآگاه های آن را بپذیرد.یا بالعکس

2- تلقینات منفی ما را از سرنوشتمان دور می کند. به جملات زیر تجربه کنید.

به نظرم تو نمی توانی در کسب و کارت موفق شوی.

– آدم های زیادی دنبال کسب و کاری مثل کسب و کار تو رفتند و شکست خوردند یا مثلاً این جملات

من می دونم ریاضی صفر می شم – من هیچی برای امتحان فردا یاد نمی گیرم.

من این نمودارها را یاد نمی گیرم و غیره

از این قبیل جملات را یا خودمان به خود می زنیم یا از دیگران می شنویم. اما راهکار چیست:

راهکار مقابله با این الفاظ و افکار منفی جایگزین افکار و الفاظ مثبت و قابل درک است که در فصل آینده به آن اشاره خواهم کرد.

فصل چهارم

راهکارهای مقابله با افکار منفی و ترس همیشه وارد ذهنمان می شوند ولی پرورش دادن این افکار منفی به خودمان بستگی دارد همانطور که برای هر مشکلی چاره ای وجود دارد برای مقابله و حتی پاک کردن افکار منفی از ذهنمان راهکارهایی وجود دارد که در ادامه به آنها خواهم پرداخت.

راهکار مقابله با افکار منفی

1- یاد خداوند باشید: هرگز نباید فراموش کنیم که خداوند ما را آفریده است و او همه بندگان را دوست دارد و بهترین ها را برای بندگانش می خواهد (پس نباید اجازه دهیم ترس و افکار منفی به ضمیر ناخودآگاه مان نفوذ کند و ذهن ما را تشویش کند.)

2- به خاطرات خوب فکر کنید: همه ما در زندگی پستی و بلندی هایی را تجربه کردیم هم خاطرات خوب داشته ایم و هم بد برای مقابله با افکار منفی و ورود آن به ذهن بهتر است لحظات خوبی که در زندگی داشتید به خاطر آورید زمانی را به یادآورید که به همراه خانواده خود به سفر رفته و لحظات خوشی را سپری کردید آن موقع لبخند به لبتان خواهد نشست.

3- نوشتن: نوشتن یکی از بهترین اقدامات برای رهایی از افکار منفی است جمله کوتاه معروف است که میگه باید با ترست روبرو شوی منم بهت میگم هنگامی که افکار منفی به ذهنت وارد شدباید  سریع آن را روی کاغذ بنویسی. از هر موضوعی که میترسی هم همینطور ترس و فکر منفی را جلوی چشمت بیار و بعد از نوشتن پیشنهاد می کنم کاغذ را پاره کرد و دور بریزی.

4- با صدای بلند آهنگ خواندی یا از روی کتابی بلند خواندن. این موضوع را تجربه کردم  که زمانی که روی متنی را از کتاب بلند می خوانم صدایم در ذهن و گوش میپیچد و فکر دیگری به ذهنم وارد نمی شود.

5- استفاده از تلقینات مثبت و عبارت تأکیدی از قبیل من امروز شادم امروز روز  عالی ای برای من است یا من هر روز هر لحظه از هر جهت می شوم.

6- به اهدافی که در زندگی داری فکرکن: اگر انسان در زندگی هدف یا اهداف بزرگی داشته باشدنباید اجازه دهد افکار منفی ذهن او را مشوش کنند. تجربه من در این زمینه: اوایل که کرونا وارد کشورمان شده بود من گاهی به کرونا و عواقب اون فکر می کردم اما یک لحظه به یاد هدف بزرگی که در زندگی دارم (یعنی سخنرانانگیزشی شدن) را به یاد آورم و شروع میکردم به بازی در نقش یک سخنران انگیزشی چند دقیقه این کار را انجام میدادموبه ارامش میرسیدمپس یادتان باشد همیشه راهکارهایی برای رفع مشکلات وجود دارد و حتی مقابله با افکار منفی پس اجازه ندهیم افکار منفی سرنوشت مارا به گونه نامطلوب رقم بزند ویادمان باشد افکار ما هم به نفع ما و هم بر علیه ما عمل می کنند. مواظب افکار خودمان باشیم.

پایان فصل چهارم

فصل پنجم

ضمیر ناخودآگاه و عادات

در ابتدای کتاب به این موضوع اشاره کردم که ضمیر ناخودآگاه جایگاه عادت های رفتاری انسان هاست که در این فصل به این عادات اشاره می کنیم.

1- راه رفتن: ما از دوران کودکی راه رفتن را یاد گرفتیم ابتدا چهار دست و پا و بعد با کمک خانواده و بعد خودمان راه رفتن را با بارها زمین خوردن یاد گرفتیم.

و در زمان بزرگسالی بدون فکر شروع به راه رفتن می کنیم چرا؟ چون این اقدام (راه رفتن بعد از مدتی تکرار در ضمیر ناخودآگاه ما قرار گرفت)

2- بیان کلمه یا جملاتی بصورت حفظی: اگر کمی دقت کنیم در می یابیم که معلمان ما اکثر مطالب را بدون نگاه انداختن به کتاب برای دانش آموزان مطرح می کنند و این به دلیل تکرار شدن مداوم مطالب در طی سال های تدریسشان است (بیان این مطالب برای آن ها به صورت عادت شده است.)

3- خواندن یک آهنگ بصورت حفظی: مطابق توضیحات بالا

4- رانندگی

5- بیان یک فرمول ریاضی به صورت حفظی و …

پس می توان دریافت قدرت ضمیر ناخودآگاه به اعمال و رفتاری که مدام از خود بروز می دهیم مربوط می شود حتی باورها و عقاید مذهبی و فرهنگی ما هم به ضمیر ناخودآگاه مربوط می شود. شخصیت ما حاصل باورهای ماست.

فصل 6

داستان هایی در مورد تلقین بر ضمیر ناخودآگاه

نقل است که در یکی از کشورهای اروپایی فردی به دنبال همسر ایده آل خودش می گشت ولی موفق به یافتن همسر ایده آلش نمی شد تا این که یک روز تصمیم می گیرد مجسمه ای از همسر ایده آلش بسازد او مجسمه را ساخت و از آن روز به بعد هر روز با مجسمه همسر ایده آلش حرف می زد از زیبایی هایش تعریف می کرد حتی در خیال خوش با او غذا می خورد تا اینکه روزی هنگامی که از محل کارش خسته به

خانه بازگشت دید خانه مرتب و تمیز است و سفره غذا هم پهن شده و غذای لذیذی هم سر سفره است مرد با تعجب به اطراف نگاه می کرد و با خودش می گفت اینجا چه خبر ه تا اینکه صدای زنی را شنید که به او گفت سلام خسته نباشی به خانه خوش آمدی. مرد نگاهش را به عقب انداخت و و مشاهده کرد که آن مجسمه زن به یک انسان واقعی تبدیل شده است (می توانید برای تماشا و کشف این ماجرا به ویدیوهای آموزشی جاوید ثمودی در اینترنت مراجعه کنید.)

با خواندن این داستان می توان فهمید که یک مجسمه هم بر اثر تلقین می تواند به انسان مبدل شود.

فصل هفتم

سخنان بزرگان در مورد تلقینات منفی و مثبت

همانطور که می دانید به غیر از بیان عبارات و جملات منفی و مثبت که مدام تکرار می کنیم وقتی در مورد موضوعی به شکل منفی یا مثبت و به صورت مدام فکر می کنیم همان فکر مثبت یا منفی به شکل واقعی در زندگی مان نمایان خواهد شد بنده در این فصل از کتاب شنونده خاموش قصد دارم نظرات و جملات دانشمندان و بزرگان در مورد افکار منفی و مثبت بیان کنم البته تنها افکار منفی یا مثبت بر زندگی ما اثرگذار نیست و انتخاب دوست چه خوب و چه بد هم به ذهن و اصل زندگی ما اثر می گذارد.

– جمله ای ویلی نلسون: به محض اینکه افکار منفی را با افکار مثبت جایگزین کنید نتایج مثبت در زندگیتان ظاهر خواهد شد.

جمله ای از ناپلئون هیل نویسنده کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید یک ذهن مثبت همیشه به دنبال پیدا کردن راهی برای انجام است اما یک ذهن منفی همیشه به دنبال پیدا کردن راه هایی است که نمی توان انجام داد.

تعبیر این جمله می تواند این گونه باشد که وقتی مثبت اندیش باشی و باور داشته باشی که مثلاً مشکل مالیت حل می شود باعث می شود یک پیام به طرف ضمیر ناخودآگاهت ارسال شود و حتی به بخش RAS مغزکه تو را به آن سمتی که می خواهی می کشاند و راه حل های مختلفی را برای رفع مشکل مالیت پیدا می کنی اما وقتی افکار منفی  درسر داشته باشی ممکن است ذهنت برای پیدا کردن راه حل قفل کند این موضوعی است که خود من هم در زندگیم بارها تجربه کردم. همانگونه که لئون براون بیان کرده افکار منفی شما می تواند شما را به عقب بکشاند و شما را به دشمنی برای خودتان تبدیل می کند  تنهاراهکارش  نوشتن روی یک کاغذ است که ذهنتان را آرام کند.

جمله بعدی: جمله و سخنی از ارل نایتینگل نویسنده و سخنران انگیزشی هر آنچه را بتوانید در ضمیر ناخودآگاهتان بکارید و با تکرار و تلقین کمک کنید رشد کنند سرانجام روزی تبدیل به واقعیت در زندگیتان خواهد شد.

تعبیر این جمله به نظرم این است که چون ضمیر ناخودآگاه شما قوه تشخیص ندارد پس هنگامی که به طور مداوم به موضوعی فکر کنی در زندگیت اتفاق می افتد.

بزرگترین و مهمترین کشف تاریخ بشریت که سرنوشت انسان ها را دستخوش تغییر کرده است کشف قابلیت تغییر زندگی انسان فقط با تغییر افکارش است ویلیام جیمز فیلسوف آمریکایی تعبیر این جمله این است که اگر میخواهی زندگیت تغییر کنه ابتدا خودت و باورت را تغییر بده.

شاید داشتن تفکر مثبت باعث نشود که دست به اقدام خاصی بزنید اما باعث می شود که هر کاری را که میخواهید انجام دهید بهتر از زمانی که افکار منفی دارید انجام دهید. زیگ زیگار نویسنده کتاب پله پله تا اوج

تعبیر: خب طبیعی است فرض کنید میخواهید یک کار ساده مثل خواندن دوصفحه کتاب را انجام دهید  و یا به دنبال راه اندازی یک کسب و کار  هستید زمانی که فکر منفی داشته باشید.

ممکن است به خودتان بگویید من توانایی اش را ندارم یا محل مورد نظرش را پیدا نمی کنم یا دلایل دیگر مثل  سرمایه اش را ندارم این کار باعث می شود ناامیدانه دست از جست وجو بردارید و دیگر به سراغ راه اندازی کسب و کار  نروید ولی زمانی که مثبت فکر کنید (فکر مثبت به این معناست که بدانی برای هر مشکل راه حلی وجود دارد و راه حلش را می یابی) مسلماً به مسیرت ادامه میدهی و از افراد با تجربه هم کمک می گیری.

– خب این هم از این فصل البته قطعاً جملات بسیار زیادی در مورد نظر بزرگان در مورد تلقین وجود دارد. بنابراین مثل همیشه می گویم مواظب افکار و حرف هایمان باشید آنها در زندگی تان انعکاس می یابند.

فصل هشتم

نظر ائمه و قرآن کریم درباره تلقین بر ضمیر ناخودآگاه

در این فصل قصد دارم چند نمونه از آیات و احادیث ائمه را درباره تلقین ذکر کنم قطعاً در قرآن مشاهده کردید که برخی از آیات و احادیث ائمه تکرار شده اند که جنبه تلقینی دارند

احادیثی از امام علی(ع): اگر حلیم و بردبار نیستی خود را به بردباری بزن زیرا کم شده است که کسی خود را شبیه قومی قرار دهد و از آنان شمرده نشود تفسیر این حدیث این است که اگر هدفت حلم و بردباری است با تشبیه مدام به اهل حلم مغز و روان شما در مسیر حلیم شدن تغییر می یابد.

حدیث دیگر از امام علی(ع)

هرکس مصیبت های کوچک را بزرگ شمارد خدا او را به مصائب بزرگ گرفتار می ساند.

تفسیر این حدیث: سنت خداوند این است که افراد منفی باف که یک حادثه منفی جزئی را بزرگ می بینند دچار همان حادثه بزرگ می شد حدیث دیگری از ایشان درباره منع تلقین منفی.

لاتُعَدِّث نَحسَکَ به فَقرِ ولاطُولِ عُمر:

فقر و تنگدستی و طول عمر را به خود تلقین نکن.

حدیث دیگری از ایشان نقل شده که فرمودند کسی که چیزی را طلب کند به کل آن یا به قسمتی از آن می دهند.

حدیثی از رسول خدا (ص) نقل شده که فرمودند: «به دروغگو راه دروغ را تلقین نکنید چنانکه فرزندان یعقوب نمی دانستند که گرگ انسان را نیز می خورد تا اینکه پدرشان آن را به آنان تلقین نمود.»

حال به آیات قرآنی که جنبه تلقین دارند خواهیم پرداخت آیه «اِنَّ الله علی کُل شیءِ قدیرٍ، اگر به این آیه واژه قدیر دقت کنید متوجه خواهید شد که این واژه نوعی تلقیناست چرا که 45 بار در قرآن تکرار شده است یا در سوره «الرحمن» آیه «فبای آلاء ربِکما تُکذبان» «پس کدامین نعمت های پروردگارتان را تکذیب می کنید.» 31 بار تکرار شده است و جنبه تلقینی دارد یا در سوره «مرسلات» این آیه 10 بار تکرار شده است «ویل یومئذِ للمکذبین» وای در آن روز (روز قیامت) بر تکذیب کنندگان.

مسلماً در اطراف خود مشاهده کردید افرادی که می گویند اگر نگرانی از موضوعی میترسی ذکر بگو می خواهی فلان مشکلت حل بشه یک ذکری را بگو این بدان معنی نیست که فقط چند دفعه تکرار کن این بدان معناست که بگو تا در ذهن خودت نقش ببندد. مثلاً آیه زیر

الهی هبیکَ ما انقطاع الیه: خدایا به من فقط یک چیز هبه کن این که بتوانم خودم را از این وابستگی رها کنم. یعنی به دنبال راهی بگردم (راهکارهایی را به ذهنم که بتوانم مشکلم را حل کنم و ناخودآگاه فکری به ذهنتان می رسد و همانطور که در این صفحه مشاهده شد تلقین به ضمیر ناخودآگاه از نظر قرآن و ائمه معصومین هم مورد پذیرش قرار گرفته است.)

فصل نهم:

تأثیر تصویرسازی ذهنی بر ضمیر ناخودآگاه:

تصویرسازی  در ذهن نوعی دیگر از تلقین بر ضمیر ناخودآگاه است که بسیار هم می تواند در دستیابی به هدف مؤثر باشد زیرا زمانی که شما هدفی را برای زندگی خود برای خود انتخاب می کنید وقتی خودتان مدام تصور کنید که به هدف رسیدید به آن هدف خواهید رسید البته اگر با اشتیاق و باور محکم همراه باشد.  در ادامه به بیان داستان ها وروشهایی را درموردتصویرسازی و رسیدن به هدف مطرح خواهیم کرد. (نظر ویلیام جیمز)

روش فیلم ذهنی: این روش روشی است که توسط ویلیام جیمز مطرح و پیشنهاد شده و او تجربه خودش را در این زمینه مطرح کرده است و او بیان کرده است که ذهن نیمه هشیار (ضمیر ناخودآگاه) هر تصویری در ذهن بوسیله ایمان حمایت شود را تأکید می کند یعنی اگر به آنچه که در رویا و در ذهن خود می بینی باور قلبی داشته باشی. ضمیر ناخودآگاه راه رسیدن و به حقیقت پیوستن این تصویر را نشان می دهد ویلیام می گوید: سالها در غرب میانه ایالت متحده آمریکا سخنرانی داشتم  و دوست داشتم به مردم آن ایالت کمک کنم روزی در هتل هنگام  استراحت و خواب آلودگی و فارغ از هر گونه حواسپرتی تصویری را در ذهنم مشاهده کردم که در حال سخنرانی در جمع هستم و به حضار خوش آمد می گویم صبح روز بعد با یک تماس تلفنی که به من شد چنین اتفاقی محقق شد و از من خواسته شد مدیریت سازمانی را بر عهده بگیرم و برآن سازمان سخنرانی کنم.

بیایید به داستان هیلتون بپردازیم: گراند هیلتون که در زمان خودش صاحب بهترین هتل های جهان و یکی از بزرگترین ثروتمندان جهان بود در مورد داستان زندگی خود می گوید که مستخدم هتل بوده است و آرزو داشته خودش صاحب یک هتل بزرگ باشد او زمانی که مدیر هتل از هتل خارج می شد و هیلتون هم به خاطر اینکه خانه ای نداشت مجبور بود در هتل بماند زمانی که     برای مرتب کردن اتاق رئیس می رفت یک لباس شیک می پوشید و چند لحظه پشت میز رئیسش می نشست و نقش بازی می کرد (نقش رئیس یک هتل بزرگ را) و در ذهنش تصور می کرد چند کارمند دارد که به آنها می گوید چه کار کنند و بر کار آنها نیز نظارت می کرد هیلتون هر شب این اتفاق را در ذهنش تصور می کرد تا اینکه این تصور در باور هیلتون تبدیل شد و در حال حاضر هتل های زیاد بزرگی به نام این مرد در جهان وجود دارد. یادمان باشد ما همانی هستیم که می اندیشیم. زمانی که شما واقعاً به یک شغل یا رشته دانشگاهی یا حتی به یک وسیله ی کوچکی هم علاقه داشته باشی و آن را مدام در ذهنت تصور کنی به ان میرسی تصورات تو به باور هایت تبدیل میشود و می تواند زندگیت را دگرگون کند  حتی اگر فقیر باشی و مدام تصور کنی ثروتمند شده ای خود به خود ایده هایی به ذهنت سرازیر خواهد شد تا تو به آنچه تصور می کردی برساند حال به مثال زیر توجه کنید.

تشکر و قدردانی: پدری به پسرش قول می دهد در صورت قبولی در کنکور یک ماشین زیبا برای پسرش بخرد او در حالی این قول را به پسرش داد که کارش را از دست داده بود و پولی هم در بساط نداشت او مدتها به دنبال کاری که تخصصش را داشت گشت ولی نتوانست کاری پیدا کند او یک شب در خانه با خودش تصور می کرد که چه می شد اگر یک کار مناسبی پیدا می کرد و از طریق همان کار ثروتمند می شد او دست به دعا برداشت و بعد از دعا با خودش گفت مطمئنم خدا دعاهای من را بی جواب نمی گذارد و به من کمک می کند و مطمئنم با تلاش و توکل بر خدا به کار مناسب و ثروت دست خواهم یافت و آن روز را می بینم که من       به یک فرد ثروتمند تبدیل شدم و برای فرزندم ماشین خریدم او خوشحال است آن مرد هر روز با این امید از خواب بر می خاست و به دنبال کار می رفت و چند بار در روز تکرار می کرد که اون روز را می بینم که به کار مورد علاقه و تخصصم دست پیدا کردم تا این که یک روز یکی از دوستانش در خیابان او را دید و بعد از سلام و احوال پرسی دلیل از دست دادن کارش را که تعدیل نیرو بود برای دوستش مطرح کرد و گفت الآن بیکار است و دوستش که از مهارت و تخصص او در کار اداری باخبر بود از آن مرد دعوت به همکاری کرد و آن مرد در اداره مشغول به کار شد و پس از چند مدت به خاطر انجام وظایفش و حسن نیتش در کار به مقام معاونت اداره رسید همان شغلی که در ذهنش آن را به صورت واضح مشاهده می کرد.

داستان دیگر از خانم کیت میت لت بازیگر فیلم تایتانیک (رُز) خانم میت لت به خاطر بازی در یک فیلم موفق به کسب جایزه اسکار شده او تعریف می کرد زمانی که کودک بود علاقه زیادی به بازیگری و گرفتن جایزه بزرگی مثل اسکار به  خاطر بازی در فیلم بود او می گفت زمانی که کودک بود هر روز یک ظرف بزرگ چینی رنگی را بر می داشت و بالای سرش نگه می داشت و در ذهنش تصور می کرد که جایزه اسکار را برنده شده و تماشاچیان او را تشویق می کردند و در بزرگسالی چنین اتفاقی برایش افتاد.

و داستان های دیگر و مثال های دیگری هم در این زمینه وجود دارد شما با نگاه کردن به کودکان خود می توانید متوجه آینده آن ها بشوید. پس یادتان باشد تصویرسازی می تواند یکی از راه های رسیدن ما به موفقیت باشد.

فصل دهم

نقش آرزو و قانون کارما

همانطور که بارها آخر فصل های پیش گفتم باید مواظب افکار خود باشیم این که چه افکاری مدام به ذهنمان خطور می کند مهم است و در زندگی ما تأثیر مثبت یا منفی می گذارد همچنین در فصل قبل به این موضوع اشاره کردم که تصویرسازی ذهنی یکی از راه های موفقیت است اما در این فصل به شما می گویم هر تصویرسازی ذهنی و هر آرزویی باعث موفقیت و کامیابی نمی شود اگر می خواهید بیشتر در رابطه با این موضوع بدانید پس این فصل را تا پایان بخوانید.

 قانون کار ما: این قانون بیانگر این است که عمل و سخن آدمی به خود او باز می گردد (هر آنچه آدمی بکارد باز می ستاند) حتماً در زندگی خودتان مشاهده و شنیده اید که می گویند ظلم و ستم انسان به خود او بر می گردد درست چنین چیزی واقعیت دارد حتماً از خودتان می پرسید این موضوع (قانون کارما) چه ارتباطی با آرزوها و تأثیر آن بر ضمیر ناخودآگاه دارد. به شما خواهم گفت  که بسیار مرتبط است. مسلماً این جمله معروف را که آدمی همان است که می اندیشد یا شما همانی می شوید که تصور می کنید.

این که ما خودمان را چگونه تصور می کنیم مشخص می کند که این تصور یک نوع آرزوست درسته اگر خودتان را تصور کنید که صاحب یک کارخانه بزرگ هستید و یک فرد ثروتمند این یک آرزو برای شما است و در واقع یک نوع هدف هم هست که مدام تصور میکنید.

همانطور که می دانید دنیای امروز دنیای رقابت است کسب و کارهای زیادی در تلاش اند تا سود و مشتری بیشتری کسب کنند.

منظورم از بیان کلمه رقابت چه بود؟ اجازه بدهید موضوعی را برای شما مطرح کنم درصدی از مردم دنیا در زندگی برای خودشان هدف دارند و درصدی برای خود و آینده شان هیچ هدفی ندارند اما صحبت من با آنهایی است که اهدافی در زندگی دارند و برای رسیدن به آن هدف تلاش زیادی را به کار می گیرند.

سؤال من از این دسته از افراد این است که نیت تو از انتخاب هدف چه بود (به زبان ساده چرا هدفی را برای زندگیت انتخاب کردی) مثلاً یک نفر هدف می گذارد که من می خواهم هر هفته یک کتاب بخونم خب بسیار هم عالی خواندن کتاب بسیار کار عالی است. اما سؤال من اینجاست چرا می خواهی هر هفته یک کتاب بخوانی جواب این سؤال می تواند چند مورد باشد: 1- میخواهم شخصیت و زندگی ام را تغییر دهم 2- چون میخواهم در مورد موضوعی کتاب می نویسم و کتاب می تواند در حقیقت به من کمک کند.

3- چون می خواهم در مورد موضوعی سخنرانی کنم. این ما هم بسیار عالی است.

4- به خاطر مقایسه کردن پدر و مادرم با بچه های فامیل و بخاطر این که بتوانم اعتماد پدر و مادرم را بدست بیاورم کتاب می خوانم (که این هدفگذاری هدفگذاری نیست و می تواند در آینده یک فرد مشکلاتی را به وجود آورد و باعث می شود این شخص خودش را در دل و قلب پدر و مادر و سایر اقوامش جا کند و کارهایی انجام دهد که دیگر به بچه های فامیل توجه نکنند (قصدم نوشتن مطالبی در زمینه روانشناسی نیست چون این سری موضوعات بسیار گسترده است و موضوع کتاب چیز دیگری است) می خواهم بگویم اگر کاری می کنید که یک نفر را از دل و قلب مردم بیرون کرده و او را پایین بکشید طبق قانون کار ما (بازستاندن) شخص دیگری پیدا می شود و شما را از میدان بیرون می کند ممکن است به هدفی که می خواهیم برسید زیرا ضمیر ناخودآگاه شما قدرت تشخیص درست و غلط را ندارد ولی در آینده ای نه چندان دور هر روز زیان ها و مشکلات بزرگی برای شما بوجود می آید مثال های دیگر از این قبیل کسی که میخواهد به دانشگاه برود آیا برای جلوگیری از مقایسه شدن و کلاس گذاشتن و عقب نماندن از جمعیتی میخواهید به دانشگاه برود یا نه میخواهد در رشته اش تحصیل کند و آینده اش را بسازد. اگر با نیت اول هدف را انتخاب کند شخص دیگری در شرایط بهتر مالی یا تحصیلی با او رقابت می کند پس قبل از انتخاب هدف لازم است دلیل و چرایی انتخاب هدف را مشخص کنید زیرا نیت هدف مهمتر از خود هدف است و سرنوشت شما را رقم می زند پس در انتخاب هدف دقت کنید.

فصل یازدهم

ضمیر ناخودآگاه و ثروت

در اطراف خود آدمهای زیادی را مشاهده می کنیم که عده ای از آن ها ثروت عده ای زندگی معمولی دارند به نظر شما تفاوت این دو قشر از افراد چیست؟ باور باور به ثروت نیز می تواند انسان را ثروتمند کند به غیر از تلاش و کوشش باور به ثروتمند شدن می تواند منجر به ثروتمند شدن شود. اگر زندگی افراد موفق را مرور کنید متوجه خواهید شد که اکثر آن ها از خانواده ای فقیر متولد شدند ولی قطعاً دوست نداشتند آینده خود را با فقر سپری کنند و راه های کسب ثروت را آموختند تا به ثروت رسیدند همین که آنها تصمیم گرفتند که زندگی عالی و آینده عالی داشته باشند این خود یعنی پیامی به ضمیر ناخودآگاه که آنها را به سمت کسب ثروت کشاند و البته در گذشته نیز دوستانی را انتخاب کردند که مسلماً ثروتمند بودند خب مسلماً آنها از ثروتمند بودن دوستانشان خوشحال بودند (خوشحال بودن نوعی حس مثبت و خوب به طرف مقابل است). گاهی همین حس مثبت منجر فکر مثبت می شود که آدمهای بسیاری را از فقر نجات می دهد. (زیرا انسان های فقیر را با ثروتمندان دوست می کند و انسان فقیر را به کسب ثروت ایده آل می کشاند و در اکثر اوقات ممکن است که پیشنهاد دوستی از طرف فرد ثروتمند باشد. حسادت: حسادت نوعی حس مخرب است که ممکن است در افراد بوجود آید خب حالاتاً نیز حسادت در زندگی افراد چیست؟ حسادت می تواند منجر به عصبانیت و ایجاد مشکلات جسمی در افراد شود به عنوان مثال زمانی که نسبت به ثروت فردی حسادت بورزید افکار نامناسبی را به ضمیر ناخودآگاه خود وارد می کنید و ضمیر ناخودآگاه شما را به انجام اعمال ناشایستی وا می دارد ممکن است در برخورد با افراد ثروتمند به گونه ای رفتار کنید که باعث آسیب زدن به خود شما و شخص دیگران شود.

فصل 12:

نظریات و دیدگاه های روانشناسان و فلاسفه

در این فصل به دیدگاههای روانشناس معروف زیگموند فروید و فیلسوف فرانسوی سارتر خواهیم پرداخت و تفاوت این دو دیدگاه را با هم بررسی خواهیم نمود:

دیدگاه زیگموند فروید در مورد خود ضمیر آگاه و ضمیر ناخودآگاه فرویدذهن  انسان را به 3 بخش آگاه پیش آگاه و ناخودآگاه تقسیم کرده است بخش آگاه: بخشی که انسان بر رفتار خود آگاهی دارد و بر رفتار خود مسلط است. از نظر او اگر انسان به خود و رفتار خود بنگرد در می یابد که رفتارهای او با یکدیگر در تضاد هستند و انسان برای اینکه به آرامش برسد باید این تضادهای رفتاری را نابود کند اما این تضادهای رفتاری نابود نشده و در قسمت ناخودآگاه ذهن و مغز انسان می گیرد که انسان بر آن تسلطی ندارد (بسیاری رفتارها و گفتارها و زیان ما از طریق بخش ناخودآگاه به زندگی انسان نفوذ می کند.) و انسان برای رسیدن به تعادل در زندگیش باید نسبت به چنین بخشی از ذهن و مغز و خودآگاهی پیدا کند. در مقابله این دیدگاه، دیدگاه دیگری از سارتر فیلسوف فرانسوی وجود دارد. او معتقد است ذهن انسان دارای یک بند خودآگاه است و همه چیز در آن قرار می گیرد (مانند یک صفحه سفید است) اما این بخش ذهن (خودآگاه) و ذهن تک بعدی یک ویژگی دارد و آن این است انسان قدرت انتخاب دارد و می تواند افکارش را انتخاب کرده و کنترل کند.

اما دیدگاه بعدی دیدگاه کارل گوستاو یونگ فیلسوف و روانشناسی سوئیسی درباره ضمیر ناخودآگاه و خودآگاه است در واقع یونگ ناگفته های فروید را تکمیل نموده است از دیگر آثار بونگ می توان به روانشناسی ضمیر ناخودآگاه، تحلیل رویا و … است. یکی از مواردی که باعث اختلاف بین یونگ و فروید شده است ضمیر ناخودآگاه است. فروید معتقد بود ناخودآگاه از خودآگاه نشأت می گیرد و به خودآگاه وابسته است اما کارل گوستا و یونگ معتقد است خودآگاه انسان در ناخودآگاه قرار دارد وی ناخودآگاه را به دو قسمت ناخودآگاه فردی و ناخودآگاه جمعی تقسیم کرده است ناخودآگاه فردی مربوط به امیال درونی بیشتر است و به دوران کودکی مربوط می شود.

ناخودآگاه  مربوط به تجربه گذشتگان و اجداد بشر می باشد یونگ معتقد بود ناخودآگاه انسان از نظر در دسترس بودن به سه بخش تقسیم می شود:

1- ناخودآگاه در دسترس 2- ناخودآگاهی که با اندیشه در دسترس است. 3- ناخودآگاه هسته که غیرقابل دسترس است.

یونگ معتقد بود واژه هایی اساطیر مانند ماناخدا، ناخودآگاه با هم مترادف هستند (در واقع به جای ناخودآگاه از واژه خدا استفاده کرده است.)

یونگ توجه بیشتری به ناخودآگاه جمعی داشت او معتقد بود زبان ناخودآگاه زبان ماها است که با انسان با استفاده از رمز و رازهایی که در نهاد ما نهفته است سخن می گوید و به واسطه رویا و یک اسطوره با انسان سخن می گوید و دادگاه هر دوی اینها در ناخودآگاه است (ناخودآگاه فردی و جمعی)

سخن آخر

به پایان این کتاب و فصل های آن رسیدیم مهمترین نکته ای که باید آن را به خاطر بسپاریم این است که ذهن ما قدرت ساختن آینده ما را دارد چه آن را درست هدایت کنیم و چه آن را غلط هدایت کنیم به هر حال آینده ما را می سازد این جمله را بخاطر بسپارید سرنوشت ما با توجه به نگرش و طرز تفکر امروز ما ساخته و رقم خواهد خورد زیرا تفکر در ذهن ما شکل می گیرد پس باید آن را به خوبی هدایت کنیم علی الخصوص بخش ناخودآگاه ذهن را همان طور که قبلاً گفتم ناخودآگاه قدرت تشخیص و استدلال ندارد و همه چیز را می پذیرد همچنین یک شنونده خاموش با امید شادابی و سربلندی تمام مردم سرزمینم

خدایا چنان کن سرانجام کار   تو خشنود باشی و ما رستگار

محمدعارف بشارت

14/11/1399


0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *