نوشته‌ها

قصه های کودکانه

قصه:موش کوچولو

گوینده داستان:خانم مریم گرمه


باغبان کور

گوینده داستان:خانم رسولی


داستان:جنگیدن با زندگی

گوینده داستان:خانم رسولی



رابطه ي بين خلق دروني با خود زشت پنداری

گوینده داستان:خانم مریم گرمه


داستان پرنده کوچولویی در جنگل محبت

باصدای:خانم گرمه


داستان گورخری که راه راه ندارد

باصدای:خانم گرمه


داستان بچه خرگوش دوستداشتنی

باصدای:خانم گرمه و ماهان صوفی


گذر زمان….

زمان و عمر میگذرد ، غمی نیست
چگونه میگذرد خدا داند….
خدایا چگونه و با چه زبانی و چگونه تمامی درددلهایمان را بگوییم از کی و کجا و چگونه و چجور بگویم
خدایا میدونم خیلیامون ناشکر بودیم و قدر هیچی و ندونستیم ،اما واقعا زندگی برایمان عجیب و یه جوری شده انگار ک سکوته اما در عین حال پر از استرس و تشویش و دغدغه..انگار که اون فیلمهایی ک یه جورایی پایان زندگیو نشون میدادن داره برامون اتفاق میفته،انگار که خوابیم هر روز با یک خبر و نگرانی جدید انگار که مردم سخت شدن دلسنگ شدن …محبتها تا الان خیلی نبود الانم که با این کرونای لعنتی سرد بودن و خونسردی و بی تفاوت بودن و دوری و ندیدنها و گرونی پشت گرونی و مشکلات پشت مشکلات و هزار دغدغه و….نمیدونم چی بگم و چجور از درد مردم بگم و اینکه چه کسانی دارن تو این شرایط با چه سختیایی زندگیشونو میگذرونن و چه دردهایی دارن تحمل میکنن و خدایا آخه درد و بدبختی و محدودیت ها و زجرهای کرونا رو به دوش بکشن یا مشکلات شخصی و خانوادگیشون و بیکاری و بی پولی و الانم ک ماشالا هر روز گرانی و هر روز دردهای بیشتر و مریضی و هزار جور دردهای دیگه…؟خدایا خودت فقط میتونی تسکینی باشی برای دل همه،خودت هوای خیلی از آدمای درد کشیده و فقیر و بیمار و …همه رو داشته باش، خدایا من هیچکاره ام اما زیاده از حد حال همه رو درک میکنم و فقط تنها میتونم بگم از ته دل دعا میکنم برای همه و برای خوب بودن همه از هر جهت….خدایا آدم گرسنه کافر میشه امیدوارم هیچکسی تجربه نکنه اما میتونیم حداقل یک ذره درک کنیم و دور از جون خودمونو یه ساعت جاشون بذاریم،هرچند روزه واسه همینه ک ما درک کنیم دیگرانو و تجربه کنیم و بعد اقدام کنیم برای حل مشکل هر کسی در حد توانمون،خدایا هیچ کسی شب گرسنه نخوابه،خدایا هیچ مردی و سرپرستی شرمنده خانوادش نباشه،خدایا شادی و سلامتی ببخش ،خدایا تو شروع نکردی اما التماس، تموم کن این کرونا و بند و بساطش،هرچند آدما دیگه اون آدم سابق نمیشن اما حداقل تموم بشه دیگه خیلی خسته ان،خدا تو مهربونترین و بهترینی هر چند خیییلی جاها ما آدما خودمون به خودمون رحم نمیکنیم اما خواهش میکنم ما آدمارو به حال خودمون رها نکن و همیشه کنارمون باش و هر چه زودتر تموم بشه تموم بدیها و ناپاکیها و زشتیها و خلاف ها و دردها و مشکلات و مریضی ها و……….
دلنوشته:مهرجویی
مهرماه۹۹

قدر بدان….

*قدر و قیمت آدمهای خوب زندگیمون رو بدونیم و بیشترر بدونیم
*قدر لحظه ها و دقیقه ها و ثانیه ها و هر آن رو بدونیم
*قدر همین نفس کشیدن هامون
*قدر صبحی ک میبینیم هنوز زنده ایم و یه فرصت دوباره داریم
*قدر خودمان،وجودمان،ظاهر طبیعی مان،سلامتی مان و تک تک لحظه هایمان
*قدر تمام داشته هایمان و فرصت هایمان…
**و همگی خالصانه و عارفانه دعا کنیم برای عاقبت بخیری همگی مان و برای داشتن آرامش و آسایش از هر جهت و هر نظر…
لبخند بزنیم،مهربان باشیم،یاری کنیم،ببخشیم و….
*خالصانه تقدیم به نگاه مهربونتون مهرجویی*
Mehrjooei.ir
مهر۹۹

×تهمت و قضاوت ممنوع×

تهمت و قضاوت ممنوع×××
برای خودمان زندگی کنیم،زندگی خودمان را اداره کنیم،مشکلات و مسائل خودمان را حل کنیم،و در زندگی و مسائل کسی وارد نشویم،قضاوت نکنیم،تهمت نزنیم،بدنبال خراب شدن زندگی کسی نباشیم،هدفمان خودمان باشد و مسائل مربوط به خودمان،و دیگران و زندگی شان را هدف قرار ندهیم،ما در جایگاهی نیستیم ک کسی را قضاوت کنیم و یا تهمت بزنیم و کسی ام این حق را ندارد که مارا قضاوت کند و همیشه بشنوید و ببینید و حال دیگری را در خفا جویا شو بعد قضاوت کن.بدنیا نیامده ایم که چشمها و گوشهایمان فقط دیگران رو ببیند،وظیفه انسانیت خودمان را بدرستی انجام دهیم بس است
قضاوت و تهمت و بد به کسی نزنیم…..
(مهرجویی)

دوروغ

دوروغ×
انتخاب کن که دیگران و کسانیکه دوست داری رو با راستگویی نگه داری یا با دوروغ؟اگر با صداقت و راستگویی باشه بهتر است چون ماندگارست و اگر با دوروغ کسی یا چیزی را بدست میاوری برایت ماندگار نیست و نمیتوانی نگهش داری
هرچیزی و هر کسی هستی خودت باش و واقعیت خودت ،سعی نکن با دوروغ خودتو و همه چیزتو بالاببری و دوروغ را نقل و نبات روزمرگیهایت نکن،حقیقت شاید گاهی تلخ باشد اما بهتر است تا شنیدن چیزی غیر از حقیقت
و دیگران را احمق فرض نکنیم،شاید دوروغهایت را بشناسند اما به رویت نیاورند…..
حتی اگر بخاطر دوروغ میلیاردها نصیبت بشه هم دوروغ نگو…حقیقی بااش…
(مهرجویی

نیایش با خدا

دلنوشته

یادش بخیر بچگی تا ۲۰سالگی دغدغه و فکر و خیالم خریدن چیزی یا سر تایم حاضر شدن برا مدرسه و نمره و درس و اینجور چیزا بود

بعد از بیست سالگی وارد دنیای جدیدی شدم پر از دغدغه و فکر و خیال حتی باوجود کسانیکه دوستشان داشتی و عاشقت بودن اما یکسری آدما توی زندگی باعث ناراحتی و برهم زدن آرامش و مختل کردن و عجیب انسانهایی ک تا آن لحظه هیچکسی مرا نرنجانده بود یا خمی ب ابرویم نمی آورد اما گاهی در زندگی ات به یکدفعه وارد معقوله ای میشی ک خودتم خبر نداری،چیزهای عجیب میبینی وای خدایا در برابر محبت و احترام درکش سخت است بی احترامی و کینه و لجبازی و تنش و استرس میبینی،انسانهایی با ظاهرهای متفاوت و صدجور،حرفهایشان با عملشان دوجور،وای خدایا من در این دنیا دووم نمی آورم(هرچند که دیگر باید به بعضیها گف ارزشتان در همان حد خودتان و کارهایتان است و باید گف پشیزی ارزش برایم ندارند) اینهمه کینه و خودخواهی و دورویی و چابلوسی و دوروغ و ریا و….این چیزها رو نمیتونم تحمل کنم در قلبی که فقط از آدمها و دنیا پاکی و مهربانی و خالص بودن میخواهد گنجاندن این چیزها در آن دشوار و غیرممکن است،خدایا از پاک ترینا و مهربانترینا در زندگی ام پدر و مادرم هستن ک بی ریا و خالصن،ظاهر و باطن یکی،بفکر مال دنیا و کینه و دوروغ نیستن و همیشه درس فداکاری و گذشت به من میدهند اما گاهی مخالفت میکنم و اعصبانی میشوم که چه خیری از خوبیهایتان وخو بیهای خودم دیده ام در برابر بعضی ناملایمات اما بازم حرف حرف خودشان است خدایا وقتی میبینم ک چنین انسانهایی در جواب تمام محبتهایشان برعکس دیده ان این چه دنیای عجیبیست آخر.منکه صبر و حوصله فراوان پدر و مادرمو ندارم پس چرا توانی نمیدهی ک کمی با سنگدلان سنگدل،با دورویان دورو،با نمک نشناسان نمک نشناس،با کینه ورزان، کینه ای و با خودخواهان ،مغرور و خودخواه و ……به مانند خودشان باشم.منکه به عینه میبینم خانواده ام بی دریغ از خودشان میگذرن و ب شرایط دیگران میرسن،از سلامتی و بیش از توانشان برای دیگران میبخشند و محبت میکنن بی آنکه در ظاهر نمایان کنن و از خیلی ناملایمات و بی احترامیها و بد بودنهای دیگران چشم پوشی میکنن و به روی خود نمی آورند و هرررر چیز دیگری ‌ک الان در خاطرم نیست ،وقتی کاملا همه این خالص بودنهایشان و بزرگواریشان میبینم و در جواب جز کینه و سنگدلی و بی احترامی خیلیا رو نمیبینم چرا منم دقیقا مثه اونا باشم،و خدایا تویی ک میدانی سنگدلی و بد ذاتی در وجود من نیست و جز عشق و محبت یکپارچه جهان چیزی در ذهنم نیست چرا در مسیر زندگی مرا با چنین آدمهای بی رحم و خودخواهی روبرو میکنی؟نمیدانم حکمتت چیست اما خودت جواب تماااام آدمهای خودخواه و لجباز و کینه ای و دشمن و ناپاک و دورو در زندگی خودم و عزیزان نابم را بده و ب خودت میسپارم و بس…….

۹۹