نوشته‌ها

سروده زهرا

زچشمان تو بیداری خفته

هوای تو دارد این دل بی تاب

نگاهت میکنم تا که بدانی

زمین و زمان رفته از دست

من ازین باور گذشتم

در جفای عشق تو زنجیر بدستم

خواب و خیال تو واهمه جان من است

اینکه تو هستی درد و بلای من است

چنان گویم و گویی که در وصف دوعالم

چه عشقیست بالاتر از عشق من

زمانه به رسم جنگیدن و دل من پر از غوغاست

هوای تو در این دل من

چنان که میزندچنگ به روانم

باتمام وجودم مینویسم که اینک

دل من تنگ غروب است

بنشین دمی تو بامن

که درهوای تو مست مستم

می آید پشت سرهم،شعر و غزل من

نکته ها و حرفها در شعر زهرا

میزند رنگ به رخسار زمان

تا بداند که نداند هیچکس غم او

اگر ازین روزگار میروی،برو

دل به دنیا میزنی،بزن

توان من چه است؟

روزگار ناجوانمردانه است

به هرکس خوبی کنم،بَدَم

خوب بودن را شاید نمیدانم

زمین و زمان گره خورده تا پای مرا سست کند

دهانم رابسته کند و قدرتم را خاموش

چ بگویم از زمانه….

دلنوشته دیماه ۱۴۰۰

دلنوشته:دوست داشتنهای واقعی

آدمایی رو که دوست داریم باید بخاطر خودشون دوست داشته باشیم،و اصلا ارزشی نداره دوست داشتنی که بخاطر کسی یا چیزی یا نفعی باشه،و مطمئنن همه آدما متوجه دوست داشتنهای تصنعی میشن،هرکسی رو باید بخاطر خود واقعیش دوست داشت.مثلا من خودم دوستداران واقعیمو میشناسم،آدمایی که بودنشان آرامشه،و نه استرس و نه تنش و ناراحتی،آدماییکه چیزی فراتر از محبتن،آدماییکه در همه شرایط هواتو دارن،آدماییکه وقتی ناراحتی کنارتن،وقتی تو فکری باعث آرامشن،هیچوقت تورو باچیزی مقایسه نمیکنن،آدماییکه موج مثبتن،وقتی دردی داری زخم نمیزنن بلکه تسکین دردن،آدماییکه زندگیشون پر از بخششه پر از انرژی مثبته پر از حرفای خوب،ادعایی ندارن و در کمال دانستن ادعای برتری ندارن و خاکی ان،آدماییکه بی نیازن از کسی وچیزی هیتن و تنها زندگیشون رضایت خداست،کوته فکر نیستن،اهل ریا و زبون بازی نیستن،توی دوست داشتن آدما عقده ای نیستن و دلشون دریا،شکستن دل آدما براشون راحت نیست،یکرنگ و پاکن،قلب و چشمشان تنگ نیست،بودن در کنارشان حس خوب و زندگیست
همه انسانهارا در جایگاه خودشون دوست دارم و ارزش هرکسی دست خودشه
من صاف و یکرنگم باهمه و برای همه انسانها ارزش قائلم
و مسلما همین یکرنگی و خوب بودن و ارزش قائل شدن رو اول برای خانواده ام و بعد خودم انتظار دارم و بعد عزیزان و دوستای واقعی…
بقول خودم هرررکسی ذره ای غیر ازینه مثقالی برام ارزش نداره و لیاقت هر کسی در حده خودشه…

بهمن۹۹

گذر زمان….

زمان و عمر میگذرد ، غمی نیست
چگونه میگذرد خدا داند….
خدایا چگونه و با چه زبانی و چگونه تمامی درددلهایمان را بگوییم از کی و کجا و چگونه و چجور بگویم
خدایا میدونم خیلیامون ناشکر بودیم و قدر هیچی و ندونستیم ،اما واقعا زندگی برایمان عجیب و یه جوری شده انگار ک سکوته اما در عین حال پر از استرس و تشویش و دغدغه..انگار که اون فیلمهایی ک یه جورایی پایان زندگیو نشون میدادن داره برامون اتفاق میفته،انگار که خوابیم هر روز با یک خبر و نگرانی جدید انگار که مردم سخت شدن دلسنگ شدن …محبتها تا الان خیلی نبود الانم که با این کرونای لعنتی سرد بودن و خونسردی و بی تفاوت بودن و دوری و ندیدنها و گرونی پشت گرونی و مشکلات پشت مشکلات و هزار دغدغه و….نمیدونم چی بگم و چجور از درد مردم بگم و اینکه چه کسانی دارن تو این شرایط با چه سختیایی زندگیشونو میگذرونن و چه دردهایی دارن تحمل میکنن و خدایا آخه درد و بدبختی و محدودیت ها و زجرهای کرونا رو به دوش بکشن یا مشکلات شخصی و خانوادگیشون و بیکاری و بی پولی و الانم ک ماشالا هر روز گرانی و هر روز دردهای بیشتر و مریضی و هزار جور دردهای دیگه…؟خدایا خودت فقط میتونی تسکینی باشی برای دل همه،خودت هوای خیلی از آدمای درد کشیده و فقیر و بیمار و …همه رو داشته باش، خدایا من هیچکاره ام اما زیاده از حد حال همه رو درک میکنم و فقط تنها میتونم بگم از ته دل دعا میکنم برای همه و برای خوب بودن همه از هر جهت….خدایا آدم گرسنه کافر میشه امیدوارم هیچکسی تجربه نکنه اما میتونیم حداقل یک ذره درک کنیم و دور از جون خودمونو یه ساعت جاشون بذاریم،هرچند روزه واسه همینه ک ما درک کنیم دیگرانو و تجربه کنیم و بعد اقدام کنیم برای حل مشکل هر کسی در حد توانمون،خدایا هیچ کسی شب گرسنه نخوابه،خدایا هیچ مردی و سرپرستی شرمنده خانوادش نباشه،خدایا شادی و سلامتی ببخش ،خدایا تو شروع نکردی اما التماس، تموم کن این کرونا و بند و بساطش،هرچند آدما دیگه اون آدم سابق نمیشن اما حداقل تموم بشه دیگه خیلی خسته ان،خدا تو مهربونترین و بهترینی هر چند خیییلی جاها ما آدما خودمون به خودمون رحم نمیکنیم اما خواهش میکنم ما آدمارو به حال خودمون رها نکن و همیشه کنارمون باش و هر چه زودتر تموم بشه تموم بدیها و ناپاکیها و زشتیها و خلاف ها و دردها و مشکلات و مریضی ها و……….
دلنوشته:مهرجویی
مهرماه۹۹

تجربه…

تجربه……
گذر روزها و ساعت ها و ماهها و لحظه ها همگی تجربیات و خاطراتی هستند ک برای ما ثبت میشن،بعضی از خاطرات همیشه همراهمان هستند و بعضیا رو بدست فراموشی میسپاریم…
بعضی آدمها هم میان یا خاطره میشن یا تجربه،مثلا بعضی وقتا بعضی آدمهارو یه جوری میدیدیم که بعد از گذر زمان دیگه اون آدم سابق نمیبینیم و کلا دیدمان را تغییر میدهند،یه آدمایی ک هیچوقت فکر نمیکردیم وای چطور آخه مگه میشه …من فلانی رو چقد آدم حسابی و باشخصیت و درست فرض میکردم اما الان ۱۸۰درجه تغییر کرد…یا برعکس براتون شاید پیش اومده یه سری آدما فقط ظاهر خفنی دارن و وقتی که باهاشون حرف میزنی یا رفتارا و حرفاشونو میشنوی خودت میمونی و بعضی جاها با خودت میگی وااای خدایا اصلا به قیافه نیست…و واقعا نمیشه هیچکسی رو از روی ظاهر قضاوت کرد تا حدودی ظاهر نمایانگر باطن هست اما در کل باید فرصت داد به آدمها و قیافه ها و رفتارها و به روزگار بسپاریم بعضی چیزها و آدمهارو…بدی و فاجعه بعضی آدمها اینجاست که از روی عشق و دوست داشتن و محبت و مهربانی دوروغین ورود میکنن به ماجرا یا کار یا شغل یا زندگی و یا هر چیزی…ک واقعا تاسف دارد و بس…بدترین تجربه اینه که آدمهای ساده ،چوب سادگیشونو بخورن چون اونایی ک از روی دانایی و شیله و سیاست چوب بخورن حقشونه اما چوب خوردن ساده ها تو روزگار عجیب حال واقعا دردناکه…..بعضی وقتا یه حرفا و رفتارا و آدمها و کلا گذر روزگار میشه تجربه،امیدوارم که تجربه های مفید و خوبی برایتان رقم بخوره و زندگیتان سرشار از تجربه هایی ک باعث لبخندتان شود نه حسرت و پشیمانی و تنفر و خشم و…..
روزهایتان پر از خاطره های خنده دار و خوش😍

درک و احترام…

درک و احترام
بعضی وقتا یه آدمایی و یه چیزها و شرایطی باعث میشه از یه جایی به بعد به خودت بگی تمومه،منم میشم یه آدم دیگه،منم باهرکسی مثه خودش،وقتی کسی تورو نمیبینه یا درک نمیکنه یا فقط برات درس میگه و عمل نمیکنه و یا اینکه به هر نحوی متوجه بی اهمیتی ها و ندیدن ها و بی احترامیا و اینجور چیزا میشی میگی آخه تا کی ،چرا اینجور آدمی رو تو دلم برا همیشه چال نمیکنم،چرا هنوز با یه لبخندگول میخورم،چرا سعی نمیکنم دقیقا همون اعمال و رفتار و روی اون آدم پیاده کنم؟و خیلی چراها و حرفای دیگه…نمیدونم شاید بابا و مامانم اینا حرف قشنگی میزنن میگن آدم خوبی کنه هیچی ازش کم نمیشه،بدی چه فایده…بعد میگم بعد اینهمه سال آخه شماهاچرا شماهایی که از خیلیا بدی و بی احترامی و قدر نشناسی از خیلی از آدما دیدید و از نظر من جوابی ندیدیم…اما جالبه هیچوووقت کوتاه نمیان میگن هرکسی به عقیده و راه و روش خودش،اگر از نظر تو ما خوبی میکنیم و جواب نمیبینیم مهم اینه برای خودمون و خدای خودمون میکنیم پس فکر دیگران و درک اونها چندان مهم نیست،تو وجدان خودتو آسوده کن.هرچند این حرفهاشون قشنگه اما برای منه جوون و خام شاید خیلی در همه شرایط و روابط و ضوابط و سالهای عمرم جواب نده و صبر و پختگی اونارو نداشته باشم اما همیشه سعی میکنم خاکی باشمو نهایت ادب و احترام خودمو بذارم و هیچوووقت از کسی متنفر نبودم و نیستم مگر در رابطه با انسانهایی که واقعا خودشون میدونن چی کردن و چجوری بودن باهام.پس دوست داشتنم برای همه است .
امیدوارم سراسر عشق و مهربانی باشد در دنیا
پاکی و خالص بودن و بی شیلگی
سراسر محبت،دوست داشتن،شادی و زندگی
سراسر خوبی و یکرنگ و یکرو بودن
سراسر درک و احترام و خیرخواهی
(مهرجویی)

حرفهایی برای پسرم

پسرم در دنیایی که محبت و مهربانی و گذشت و خیلی چیزا کمرنگ شده اما همیشه یادت باشه که به ارزشها و اعتقادات و دیگران احترام بذاری و بدون که زندگی که فقط و فقط خودت باشی حتی با میلیاردها میلیاردپول بدون داشتن عزیزان بدون دوست داشتن بدون دوستان واقعی هییییچ ارزشی نخواهد داشت.و بهمه عزیزانیکه دوستت دارند عشق بورز و کنارشون باش و شرایطشون حالشون رو درک کن،و هیچگاه مغرور نباش،دنیایی که مادرگیرشیم انقد پست و بی ارزشه که بخاطر پول و کار و شرایطی ازین قبیل باید از عزیزانیکه عاشقانه دوستمون دارند و بی ادعا محبت میکنن دور باشیم،و همیشه نگرانیم اینه که یه روزی بمیرمو حسرت خیلی چیزا به دلم بمونه،جدای از خیلی روزای خوب با وجود همسرعزیزم که عاشقانه دوستم داره و پسرگلم و خیلی روزای خوب دیگه،اما حسرت روزاییکه با ناراحتی و غصه گذشت،حسرت روزاییکه از دوری عزیزانم دق کردم،حسرت روزاییکه خیلی چیزا و آدما ،روزهای رویایی رو خراب کردن،حسرت اینکه با خیلیا و خیلی چیزا مهربون و صادق بودم و کسی ندید و نفهمید،حسرت روزاییکه درک متقابل و حرفای خوب و مهربونی ندیدم و با چیزای بی ارزش خراب شد،حسرت روزاییکه چقدر از عمرمو توی محیط اداری برای آدمایی که فقط تندی فحش و استرس بجای کلمه تشکر میدادن و چقدررر که من دلسوزی میکردم و هیییچ….حسرت روزاییکه خیلیایی رو بی منظور ناراحت کردم و خصوصا روزاییکه پدر و مادر عزیزتر از جانم رو ناراحت کردم اونم بخاطر حرفای خوب و بخاطر خودم و خیرخواهیم،حسرت روزاییکه گذشت و خیلی جاها و نعمتهای زیبایی که خدا داده رو ندیدم و کاش شرایط زندگیا انقدر سخت نمیشد و همه تو جوونی هاشون دغدغه ای جز خوشی و تفریح و سفر و شادی نداشتن،حسرت روزاییکه هنوزم میگذره و همون آدم و همون شرایط و همون چیزها تکراریست و خیلی چیزای دیگه…..شاید کسانی بگن چراحسرت چرا غم چراغصه و تو که هنوز سنی نداری بله همه کسانیکه اینو بگن قابل احترامن اما زندگی خییییلی کوتاهه و هیچکسی تا هزارسال زنده نیست و همیشه دیگران و ما نیستیم و فرصت محدود و شرایط سختتر،کرونا هم که باعث شده ازچیزی ک بودیم بدتر و سختتر بشیمو و اونموقه ها قدر نفس کشیدن معمولی توی فضای باز رو ندونستیم و خیلی چیزها و سفرها و…به تاخیر انداختیم و الانم ک دست و پایمان بسته است و هنوزم مسلما قدر نمیدانیم و خیلیا درگیر مادیات،قلب شکستن و رنجوندن و دشمنی و بدذاتی و هزاران جور رفتارهای دوروغین و هررچیزی…اما تو بدان نگذار آدمها و شرایط‌زندگی توروعوض کنن.تو همیشه مهربان،خوب،دلسوز،کلا خوب باش اما هیچگاه ظلم را نپذیر و بجنگ برای خوشیهایت،خوب و قوی باش و برایت آرزوی بهترینهارو دارم همیشه…..

خرداد۹۹

دلنوشته

یادش بخیر بچگی تا ۲۰سالگی دغدغه و فکر و خیالم خریدن چیزی یا سر تایم حاضر شدن برا مدرسه و نمره و درس و اینجور چیزا بود

بعد از بیست سالگی وارد دنیای جدیدی شدم پر از دغدغه و فکر و خیال حتی باوجود کسانیکه دوستشان داشتی و عاشقت بودن اما یکسری آدما توی زندگی باعث ناراحتی و برهم زدن آرامش و مختل کردن و عجیب انسانهایی ک تا آن لحظه هیچکسی مرا نرنجانده بود یا خمی ب ابرویم نمی آورد اما گاهی در زندگی ات به یکدفعه وارد معقوله ای میشی ک خودتم خبر نداری،چیزهای عجیب میبینی وای خدایا در برابر محبت و احترام درکش سخت است بی احترامی و کینه و لجبازی و تنش و استرس میبینی،انسانهایی با ظاهرهای متفاوت و صدجور،حرفهایشان با عملشان دوجور،وای خدایا من در این دنیا دووم نمی آورم(هرچند که دیگر باید به بعضیها گف ارزشتان در همان حد خودتان و کارهایتان است و باید گف پشیزی ارزش برایم ندارند) اینهمه کینه و خودخواهی و دورویی و چابلوسی و دوروغ و ریا و….این چیزها رو نمیتونم تحمل کنم در قلبی که فقط از آدمها و دنیا پاکی و مهربانی و خالص بودن میخواهد گنجاندن این چیزها در آن دشوار و غیرممکن است،خدایا از پاک ترینا و مهربانترینا در زندگی ام پدر و مادرم هستن ک بی ریا و خالصن،ظاهر و باطن یکی،بفکر مال دنیا و کینه و دوروغ نیستن و همیشه درس فداکاری و گذشت به من میدهند اما گاهی مخالفت میکنم و اعصبانی میشوم که چه خیری از خوبیهایتان وخو بیهای خودم دیده ام در برابر بعضی ناملایمات اما بازم حرف حرف خودشان است خدایا وقتی میبینم ک چنین انسانهایی در جواب تمام محبتهایشان برعکس دیده ان این چه دنیای عجیبیست آخر.منکه صبر و حوصله فراوان پدر و مادرمو ندارم پس چرا توانی نمیدهی ک کمی با سنگدلان سنگدل،با دورویان دورو،با نمک نشناسان نمک نشناس،با کینه ورزان، کینه ای و با خودخواهان ،مغرور و خودخواه و ……به مانند خودشان باشم.منکه به عینه میبینم خانواده ام بی دریغ از خودشان میگذرن و ب شرایط دیگران میرسن،از سلامتی و بیش از توانشان برای دیگران میبخشند و محبت میکنن بی آنکه در ظاهر نمایان کنن و از خیلی ناملایمات و بی احترامیها و بد بودنهای دیگران چشم پوشی میکنن و به روی خود نمی آورند و هرررر چیز دیگری ‌ک الان در خاطرم نیست ،وقتی کاملا همه این خالص بودنهایشان و بزرگواریشان میبینم و در جواب جز کینه و سنگدلی و بی احترامی خیلیا رو نمیبینم چرا منم دقیقا مثه اونا باشم،و خدایا تویی ک میدانی سنگدلی و بد ذاتی در وجود من نیست و جز عشق و محبت یکپارچه جهان چیزی در ذهنم نیست چرا در مسیر زندگی مرا با چنین آدمهای بی رحم و خودخواهی روبرو میکنی؟نمیدانم حکمتت چیست اما خودت جواب تماااام آدمهای خودخواه و لجباز و کینه ای و دشمن و ناپاک و دورو در زندگی خودم و عزیزان نابم را بده و ب خودت میسپارم و بس…….

۹۹

دل نوشته

خسته ازین دنیای بیرنگم

خسته ازین آدمهای بی رحمم

خسته ازین دلهای سنگی ام

خسته ازین سکوت سنگین آدمهای درد دیده

خسته ازین نادانی آدمهای طعنه زن

خسته ازین سکوت تنهایی شب

خسته ازین مسیرهای پر پیچ و خم

خسته ازین بلندپروازیهای بی سود…….

نوشته:مهرجویی

دلنوشته

خدایا چیستی،کیستی،ز بهر چیستی

خلقتت،حکمتت،از بهر چیست؟

هم عشق و محبت و خوبی،هم بدی،زشتی و ناپاکی

اینهمه عجایب،اینهمه شگفتی،از بهر چیست؟

دنیا عجب دنیاییست،رسم روزگار و بی وفاییست

چشمهاراگشودن،اینهمه زیبایی و زشتی دیدن

ای خدای پاکی ها،رسم دنیا چیست

خوبیها و بدیها هیچکدام مشخص نیست

درد دنیا چیست؟راز دنیا در چیست؟

خدایا فرصتی،مجالی ده،خدایا راه راست را نمایان کن

خدایا خوبیها و خوب بودنها را نمایان کن

خدایا جهانت را زیباتر کن،خدایا اینهمه بی رحمی انسان از بهر چیست

کسی نداند که دنیا،فانیست؟کسی نداند که اینجا همه رهگذریم؟

اگر میدانند،اینهمه ناملایمات جهان و انسان از بهر چیست؟

مورخ:۹۴/۶/۱۹

دلنوشته

محبت که از سر بگذرد خاری به بار آورد

کیست ک گوید از محبت خارها گل میشود،منکه گویم از محبت گلها خار میشوند

ندیدم من خیری از محبت،و هرگز نشد برایم پندی که هیچ محبتی جواب ندارد ک ندارد…

بعضی آدمها برای بدست آوردن پول دست به هر کاری میزنندحتی آدم کشی و بدتر از آن قلب شکنی

آری انسانهابرای بزرگ کردن شخصیتشان حاضرنددیگران را خراب کنند و دنبال فقط منافع خود باشند

آری انسان پلید زیاد است ک جز منافع خودش بفکر هیچکسی نیست و در دنیای امروزشان گم شده اند

زندگی خیلی چیزها ب من یاد داده اما نمیدانم چرا هیچوقت پندنمیگیرم که ای انسان آیا ازینهمه دل رحمی و خوب بودن خیری دیدی که باز ادامه میدهی؟ای دل شاید اگر باهرکس مثل خودش رفتار کنی خیلی خیلی بهتر باشد و هرکسی با تو مهربانتر.چون کسی درک خوبیهای تورا ندارد.

پیر و جوان و ثروتمند و فقیر و زیبا و زشت در آخر همه در زیر خاک و با یک کفن،پس بدان که دنیا فانیست اما نمیدانم انسانها چرا انقدر شیفته این دنیای فانی شده اند؟

حالم بد میشود وقتی میبینم دیگران به چه نحوی و به چه طریقی خود را میخواهند بزرگ و مهربان جای بزننددر صورتیکه شخصیت واقعی خیلیا چیز دیگریست

مورخ:۹۳/۱۱/۲۹