حاصل عمر منی ای گل نازم چه کنم
بی تو تنها،ای عشق در اینجا چه کنم
در دلم می سوزم و گریانم امشب چه کنم
رفتم پی عشقت،ولی افسوس که دگر
لحظه ها رفتند و هیچ نکردند،حال چه کنم
همچنان ثانیه ها می روند،ولی من چه کنم
یارب،این چه آتشی بود که نشست بر دل من
که نمیدانم تا کی خواهد سوخت این،دل من
بی تو ای عشق که غم زد به دلم چه کنم
کس نداردخبر از حال زارم،چه کنم
بی تو آسمان دلم هر روز و هرشب گرفته ست
یا رب، بین این دل زار مرا
که جز تو کس نداردخبر از این دل من
بی تو ای عشق،من آشفته ترینم
اما نمیدانم،بخدا نمیدانم چه کنم
میدانم که دلت می سوزد از فراق من
اما ……..
D
سراینده:مهرجویی
مورخ:۸۷/۱۰/۱۶
زندگی در گذرست
/0 دیدگاه /در شعر /توسط مهرجوییزندگی در گذرست ….
لحظه ها از پی هم میگذرند
کاش دریابیم این لحظه را
لحظه ناب خدایی را
گذر دنیای فانی را
سختی دیروز و فردا را
روزهای پر از غصه و شادی را
آسمان مهتابی را
وسعت دریای آبی را
قامت کوه دماوند را
دستان پر از مهر پدر را
آغوش پر از عشق مادر را
نگاه به در مانده معشوق را
سوز صدای بینوایان را
صدای بلبلان در باغ را
لحظه سرمستی و بندگی را
نیایش به درگاه خدا را
خدای آسمانها و زمین را
ستایش پروردگار بی همتا را
همچنان ثانیه ها در گذرند
آنچه میگذرد بد و خوب
میان ما میگذرد…
کاش ک لحظه ها خوب بگذرد.
مهرجویی ۲۵مرداد۹۷
دل نوشته
/0 دیدگاه /در دل نوشته /توسط مهرجوییخسته ازین دنیای بیرنگم
خسته ازین آدمهای بی رحمم
خسته ازین دلهای سنگی ام
خسته ازین سکوت سنگین آدمهای درد دیده
خسته ازین نادانی آدمهای طعنه زن
خسته ازین سکوت تنهایی شب
خسته ازین مسیرهای پر پیچ و خم
خسته ازین بلندپروازیهای بی سود…….
نوشته:مهرجویی
سال۹۸گذشت…
/0 دیدگاه /در کلیپ /توسط مهرجوییبا تمام بدیها و خوبیها گذشت…….
صدای آرامش بخش-قلبت را آرام کن
/1 دیدگاه/در کلیپ /توسط مهرجوییصدای آرامش بخش،قلبت را آرامکن…….
مهربان خداوندم
/0 دیدگاه /در کلیپ /توسط مهرجوییکلیپ شکرگذاری که به سفارش “موسسه جهش فکر” تهیه و منتشر شد.
آدمهای مهربان
/0 دیدگاه /در کلیپ /توسط مهرجوییبشنو ای….
/0 دیدگاه /در شعر /توسط مهرجوییما باهم رهسپار راه غمیم
باهم از لحظه های زندگی میگذریم
باهم به جاده عشق رسیدیم
ما باهم همسفریم
حتی اگر به بن بست رسیدیم
تنهایی رسم ما نیست
باهم در کنار هم می مانیم و می میریم
سراینده:مهرجویی
عشق من یا حرف دل
/0 دیدگاه /در شعر /توسط مهرجوییحاصل عمر منی ای گل نازم چه کنم
بی تو تنها،ای عشق در اینجا چه کنم
در دلم می سوزم و گریانم امشب چه کنم
رفتم پی عشقت،ولی افسوس که دگر
لحظه ها رفتند و هیچ نکردند،حال چه کنم
همچنان ثانیه ها می روند،ولی من چه کنم
یارب،این چه آتشی بود که نشست بر دل من
که نمیدانم تا کی خواهد سوخت این،دل من
بی تو ای عشق که غم زد به دلم چه کنم
کس نداردخبر از حال زارم،چه کنم
بی تو آسمان دلم هر روز و هرشب گرفته ست
یا رب، بین این دل زار مرا
که جز تو کس نداردخبر از این دل من
بی تو ای عشق،من آشفته ترینم
اما نمیدانم،بخدا نمیدانم چه کنم
میدانم که دلت می سوزد از فراق من
اما ……..
D
سراینده:مهرجویی
مورخ:۸۷/۱۰/۱۶
دلنوشته
/0 دیدگاه /در دل نوشته /توسط مهرجوییخدایا چیستی،کیستی،ز بهر چیستی
خلقتت،حکمتت،از بهر چیست؟
هم عشق و محبت و خوبی،هم بدی،زشتی و ناپاکی
اینهمه عجایب،اینهمه شگفتی،از بهر چیست؟
دنیا عجب دنیاییست،رسم روزگار و بی وفاییست
چشمهاراگشودن،اینهمه زیبایی و زشتی دیدن
ای خدای پاکی ها،رسم دنیا چیست
خوبیها و بدیها هیچکدام مشخص نیست
درد دنیا چیست؟راز دنیا در چیست؟
خدایا فرصتی،مجالی ده،خدایا راه راست را نمایان کن
خدایا خوبیها و خوب بودنها را نمایان کن
خدایا جهانت را زیباتر کن،خدایا اینهمه بی رحمی انسان از بهر چیست
کسی نداند که دنیا،فانیست؟کسی نداند که اینجا همه رهگذریم؟
اگر میدانند،اینهمه ناملایمات جهان و انسان از بهر چیست؟
مورخ:۹۴/۶/۱۹
راز شعر من
/0 دیدگاه /در شعر /توسط مهرجوییای یار همی بخوان شعر مرا
منکه می سرایم شعری با چشم دل
آنگه تو هم بخوان با جان و دل
که گر رازیست پیدا کن آنرا
دگر به گوش دل بسپار و در جانت روان کن
و از آن در زندگی سازنده کن
خواهم از تو با خدای عالمین باشی
تا گره از کار تو بگشاید و شادمان باشی
من همی گویم و در جانم گذارم
که خدای عالمین،راحت روح است و روان
گر تو دوست خدا باشی و خدا دوستدار تو
همه عالم از آن توست
باهمه نیکی که در جانت گذارد
باهمه رحمت که به نعمت می گذارد
ساز تو آهنگ جان دارد
گر اندکی اراده،عمل شود پیاده
کنون سخن که داری با صداقتت بگو
دگر با عشق در جانت بگو
سراینده:مهرجویی مورخ۸۵/۵/۱